موسیقی - نت نویسی موسیقی

در اینجا شما برخی از کلمات انگلیسی مربوط به نتنویسی موسیقی مانند "تیز", "فرماتا" و "گلیساندو" را یاد خواهید گرفت.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
موسیقی
A [اسم]
اجرا کردن

نت لا

B [اسم]
اجرا کردن

سی (نت موسیقی)

C [اسم]
اجرا کردن

دو (نت موسیقی)

D [اسم]
اجرا کردن

ر (نت موسیقی)

E [اسم]
اجرا کردن

می (نت موسیقی)

F [اسم]
اجرا کردن

فا (نت موسیقی)

G [اسم]
اجرا کردن

سل (نت موسیقی)

whole note [اسم]
اجرا کردن

نت کامل

Ex: As the conductor signaled , the strings played a whole note , providing a foundation for the woodwind melody .

همانطور که رهبر ارکستر علامت داد، سازهای زهی یک نت گرد نواختند، که پایه‌ای برای ملودی سازهای بادی چوبی فراهم کرد.

key [اسم]
اجرا کردن

کلید (موسیقی)

Ex: The guitarist improvised a solo in the key of E flat major , showcasing his versatility and skill .

گیتاریست در گام می بمل ماژور یک سولو بداهه نوازی کرد و مهارت و انعطاف پذیری خود را به نمایش گذاشت.

middle C [اسم]
اجرا کردن

دو میانی

Ex: In the sheet music , middle C is indicated by a ledger line below the treble clef staff or above the bass clef staff .

در نت‌نویسی، دو میانی با یک خط اضافه در زیر خطوط حامل کلید سل یا بالای خطوط حامل کلید فا نشان داده می‌شود.

natural [اسم]
اجرا کردن

بکار

Ex:

نوازنده ویولن با اضافه کردن یک ناتورال برای تصحیح علامت عرضی، کوک را تنظیم کرد.

octave [اسم]
اجرا کردن

اکتاو (موسیقی)

Ex: The choir 's harmonies were rich with voices blending across different octaves .

هماهنگی‌های گروه کر با صداهایی که در اکتاوهای مختلف ترکیب می‌شدند، غنی بود.

chord [اسم]
اجرا کردن

آکورد (موسیقی)

Ex: The singer 's voice harmonized perfectly with the piano chord .

صدای خواننده کاملاً با آکورد پیانو هماهنگ بود.

sharp [اسم]
اجرا کردن

دیز

Ex:

رهبر ارکستر به ارکستر یادآوری کرد که برای نواختن زیروبم صحیح، به علامت دیز در موسیقی توجه کنند.

flat [اسم]
اجرا کردن

بمل (موسیقی)

half note [اسم]
اجرا کردن

نت سفید

Ex: The conductor instructed the musicians to emphasize the half note at the beginning of each measure .

رهبر ارکستر به نوازندگان دستور داد که نت سفید را در ابتدای هر میزان تأکید کنند.

dot [اسم]
اجرا کردن

نقطه‌ (در موسیقی)

اجرا کردن

نت سیاه

Ex: The bass line provided a solid foundation by accentuating the quarter notes on each downbeat .

خط بیس با تأکید بر نت‌های سیاه در هر ضرب قوی، پایه‌ای محکم فراهم کرد.

tonic [اسم]
اجرا کردن

پایه (موسیقی)

Ex: As the conductor , he emphasized the importance of the tonic in establishing the tonal center of the music .

به عنوان رهبر ارکستر، او بر اهمیت تونیک در ایجاد مرکز تونال موسیقی تأکید کرد.

staff [اسم]
اجرا کردن

حامل (موسیقی)

bar line [اسم]
اجرا کردن

خط میزان (موسیقی)

Ex: Every measure in the sheet music is divided by a bar line .

هر میزان در نت‌نویسی با یک خط میزان تقسیم می‌شود.

clef [اسم]
اجرا کردن

کلید (موسیقی)

Ex: The singer struggled to identify the key signature indicated by the clef , causing confusion during rehearsal .

خواننده برای شناسایی امضای کلید نشان داده شده توسط کلید مشکل داشت، که باعث سردرگمی در طول تمرین شد.

C clef [اسم]
اجرا کردن

کلید دو (موسیقی)

F clef [اسم]
اجرا کردن

کلید فا (موسیقی)

tablature [اسم]
اجرا کردن

تابلاتور

Ex: The bassist relied on tablature to learn the bassline for the new song .

بیسیست برای یادگیری خط بیس آهنگ جدید به تابلیچر تکیه کرد.

eighth note [اسم]
اجرا کردن

نت چنگ

Ex: The bassist added syncopated eighth notes to the groove , enhancing the rhythmic feel of the song .

بیسیست نت‌های هشتم سنکوپ شده را به گراو اضافه کرد، که احساس ریتمیک آهنگ را تقویت می‌کند.

اجرا کردن

نت دولا چنگ

Ex: As the tempo increased , the pianist executed the flurry of sixteenth notes with agility and control .

با افزایش تمپو، پیانیست طوفان نت‌های شانزدهم را با چابکی و کنترل اجرا کرد.

اجرا کردن

نت سه‌لا چنگ

Ex: The conductor emphasized the precision and clarity of each thirty-second note in the ensemble 's performance .

رهبر ارکستر بر دقت و وضوح هر سی‌ودوم نت در اجرای گروه تأکید کرد.

اجرا کردن

نت چهارلا چنگ

Ex: She executed the series of sixty-fourth notes with clarity and control , ensuring each note was articulated crisply .

او سری نت‌های شصت و چهارم را با وضوح و کنترل اجرا کرد، مطمئن شد که هر نت به وضوح بیان شده است.

beam [اسم]
اجرا کردن

پرتو

Ex: The beam connected the notes in the run .

تیر نت‌ها را در دویدن به هم متصل کرد.

common time [اسم]
اجرا کردن

زمان مشترک

Ex: The piece transitioned seamlessly between different meters , alternating between common time and compound time signatures .

قطعه به راحتی بین مترهای مختلف انتقال یافت، بین زمان مشترک و امضاهای زمان مرکب در حال تغییر بود.

alla breve [اسم]
اجرا کردن

(دستور نواختن موسیقی) دو ضربی بنوازید

tie [اسم]
اجرا کردن

خط اتحاد (موسیقی)

slur [اسم]
اجرا کردن

خط اتصال (موسیقی)

Ex: As a singer , she followed the slurs in the sheet music to shape the phrases and convey emotion .

به عنوان یک خواننده، او اتصال‌ها را در نت موسیقی دنبال کرد تا عبارات را شکل دهد و احساسات را منتقل کند.

اجرا کردن

ربع پرده

Ex: The singer 's performance featured expressive vocal slides using quarter tones to evoke emotion .

اجرای خواننده شامل اسلایدهای صوتی بیانگر با استفاده از ربع پرده‌ها برای برانگیختن احساسات بود.

accidental [اسم]
اجرا کردن

علامت عَرَضی

Ex: The accidental made the melody sound more dramatic and unexpected .

علامت تغییر ملودی را دراماتیک‌تر و غیرمنتظره‌تر کرد.

arpeggio [اسم]
اجرا کردن

آرپژ

Ex: The harpist 's delicate arpeggios created a serene and ethereal atmosphere during the orchestral piece .

آرپژهای ظریف نوازنده هارپ، فضایی آرام و اثیری در طول قطعه ارکسترال ایجاد کرد.

trill [اسم]
اجرا کردن

(موسیقی) غَلت

Ex: She practiced the trill on the trumpet , focusing on achieving evenness and clarity in the rapid oscillation .

او روی ترومپت تریل تمرین کرد، با تمرکز بر دستیابی به یکنواختی و وضوح در نوسان سریع.

rest [اسم]
اجرا کردن

مکث (موسیقی)

note value [اسم]
اجرا کردن

طول نسبی نت

Ex: The tempo of a song dictates how quickly or slowly note values are played , affecting the overall feel and energy of the music .

تمپوی یک آهنگ تعیین می‌کند که مقادیر نت با چه سرعتی نواخته می‌شوند، که بر احساس کلی و انرژی موسیقی تأثیر می‌گذارد.