کتاب 'فور کرنرز' 3 - واحد 1 درس الف

در اینجا واژگان از واحد 1 درس A در کتاب درسی Four Corners 3 را پیدا خواهید کرد، مانند "مطالعات اجتماعی"، "جبر"، "پاره وقت" و غیره.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
کتاب 'فور کرنرز' 3
education [اسم]
اجرا کردن

تحصیل

Ex: Online education has become increasingly popular due to its flexibility and accessibility .

آموزش آنلاین به دلیل انعطاف‌پذیری و دسترسی آسان آن، محبوبیت روزافزونی پیدا کرده است.

school [اسم]
اجرا کردن

مدرسه

Ex: We have a science project due next week at school .

ما یک پروژه علمی داریم که هفته آینده در مدرسه باید تحویل داده شود.

subject [اسم]
اجرا کردن

رشته تحصیلی

Ex: Mary 's favorite subject in college is psychology because she enjoys understanding human behavior .

موضوع مورد علاقه مری در کالج روانشناسی است زیرا او از درک رفتار انسان لذت می‌برد.

art [اسم]
اجرا کردن

هنر

Ex: I am learning the art of photography to capture moments in a creative way .

من در حال یادگیری هنر عکاسی هستم تا لحظات را به روشی خلاقانه ثبت کنم.

art class [اسم]
اجرا کردن

کلاس نقاشی یا طراحی

Ex: She displayed her artwork from the art class at the school fair .

او آثار هنری خود را از کلاس هنر در نمایشگاه مدرسه به نمایش گذاشت.

science [اسم]
اجرا کردن

علوم

Ex: We discuss current scientific advancements and discoveries in science class .

ما در کلاس علم درباره پیشرفت‌ها و اکتشافات علمی فعلی بحث می‌کنیم.

اجرا کردن

مطالعات اجتماعی

Ex: In social studies , we explored how technology has changed communication and the way societies function .

در مطالعات اجتماعی، بررسی کردیم که چگونه فناوری ارتباطات و شیوه عملکرد جوامع را تغییر داده است.

algebra [اسم]
اجرا کردن

جبر (ریاضی)

Ex:

پروفسور مفاهیم جدید جبری را در سخنرانی امروز معرفی کرد.

biology [اسم]
اجرا کردن

زیست‌شناسی

Ex: They spent the summer conducting biology experiments in the university lab .

آنها تابستان را به انجام آزمایش‌های زیست‌شناسی در آزمایشگاه دانشگاه گذراندند.

chemistry [اسم]
اجرا کردن

شیمی

Ex: They conducted a chemistry experiment to observe how different elements react together .

آن‌ها یک آزمایش شیمی انجام دادند تا مشاهده کنند که چگونه عناصر مختلف با هم واکنش نشان می‌دهند.

geometry [اسم]
اجرا کردن

هندسه

Ex: Learning geometry helps improve spatial reasoning skills .

یادگیری هندسه به بهبود مهارت‌های استدلال فضایی کمک می‌کند.

history [اسم]
اجرا کردن

تاریخ (درس)

Ex: We have a history exam next week , so I need to study .

ما هفته آینده امتحان تاریخ داریم، بنابراین باید مطالعه کنم.

music [اسم]
اجرا کردن

موسیقی

Ex: Music theory is important for understanding how compositions are created .

تئوری موسیقی برای درک چگونگی ایجاد آهنگ‌ها مهم است.

physics [اسم]
اجرا کردن

فیزیک

Ex: They conducted a physics experiment to study the effects of gravity on different objects .

آن‌ها یک آزمایش فیزیک انجام دادند تا اثرات گرانش بر روی اجسام مختلف را مطالعه کنند.

world [اسم]
اجرا کردن

جهان

Ex: There are over 7 billion people in the world .

بیش از 7 میلیارد نفر در جهان وجود دارند.

geography [اسم]
اجرا کردن

جغرافیا

Ex: His interest in geography led him to a career in environmental science .

علاقه او به جغرافیا او را به سمت شغلی در علوم محیطی سوق داد.

part-time [صفت]
اجرا کردن

پاره‌وقت

Ex:

خواهرم یک شغل پاره وقت در کتابفروشی پیدا کرد.

job [اسم]
اجرا کردن

شغل

Ex: My sister has a job at a restaurant as a waitress .

خواهر من در یک رستوران به عنوان پیشخدمت شغل دارد.

to own [فعل]
اجرا کردن

داشتن

Ex: The family proudly owns a historic farmhouse .

خانواده با افتخار صاحب یک خانه مزرعه تاریخی است.

pretty [قید]
اجرا کردن

نسبتاً

Ex: The weather 's been pretty mild this week compared to last .

هوا این هفته در مقایسه با هفته گذشته نسبتاً ملایم بوده است.

full-time [صفت]
اجرا کردن

تمام‌وقت

Ex: He is a full-time student and does n't have a job right now .

او یک دانشجوی تمام وقت است و در حال حاضر شغل ندارد.

to prepare [فعل]
اجرا کردن

آماده‌سازی کردن

Ex: They prepare their backpacks with all the necessary supplies for school .

آن‌ها کوله‌پشتی‌های خود را با تمام لوازم ضروری برای مدرسه آماده می‌کنند.

اجرا کردن

دانشکده پزشکی

Ex: She spent four years in medical school before starting her residency at the hospital .

او چهار سال در دانشکده پزشکی گذراند قبل از اینکه دوره رزیدنتی خود را در بیمارستان شروع کند.

اجرا کردن

آزمون ورودی

Ex: The results of the entrance examination determine eligibility for admission to the undergraduate program .

نتایج آزمون ورودی تعیین کننده واجد شرایط بودن برای پذیرش در برنامه کارشناسی است.

high school [اسم]
اجرا کردن

دبیرستان

Ex: High school graduation is a significant milestone for students , marking the culmination of years of hard work and the beginning of new opportunities in higher education or the workforce .

فارغ‌التحصیلی از دبیرستان یک نقطه عطف مهم برای دانش‌آموزان است که نشان‌دهنده اوج سال‌ها کار سخت و شروع فرصت‌های جدید در آموزش عالی یا نیروی کار است.

student [اسم]
اجرا کردن

دانش‌آموز

Ex: The student raises their hand to answer the teacher 's question .

دانش‌آموز دستش را بلند می‌کند تا به سوال معلم پاسخ دهد.

actually [قید]
اجرا کردن

در واقع

Ex: It may sound like a cliché , but , actually , dreams can influence our emotions and thoughts .

ممکن است کلیشه‌ای به نظر برسد، اما، در واقع، رویاها می‌توانند بر احساسات و افکار ما تأثیر بگذارند.

to take [فعل]
اجرا کردن

برداشتن (درس)

Ex: She plans to take advanced mathematics classes next semester to challenge herself .

او قصد دارد ترم آینده کلاس‌های ریاضیات پیشرفته را بگیرد تا خودش را به چالش بکشد.

to believe [فعل]
اجرا کردن

باور کردن

Ex: They were misled into believing the product was a miracle cure .

آنها فریب خوردند تا باور کنند که محصول یک درمان معجزه‌آسا است.

busy [صفت]
اجرا کردن

پرمشغله

Ex: As a small business owner , Mark is always busy with managing orders , inventory , and customer inquiries .

به عنوان صاحب یک کسب‌وکار کوچک، مارک همیشه با مدیریت سفارشات، موجودی و درخواست‌های مشتری مشغول است.

to have [فعل]
اجرا کردن

در اختیار داشتن

Ex: I have their email .

من دارای ایمیل آنها هستم.

to hope [فعل]
اجرا کردن

امیدوار بودن

Ex: As the election approaches , many citizens hope for positive changes in government .

با نزدیک شدن به انتخابات، بسیاری از شهروندان به تغییرات مثبت در دولت امیدوار هستند.

to know [فعل]
اجرا کردن

دانستن

Ex: I know the answer to that question .

من می‌دانم پاسخ آن سوال را.

to like [فعل]
اجرا کردن

دوست داشتن

Ex: They have never liked horror movies .

آنها هرگز فیلم‌های ترسناک را دوست نداشتند.

to love [فعل]
اجرا کردن

عاشق بودن

Ex: She loved him from the moment they met .

او از لحظه‌ای که همدیگر را ملاقات کردند، او را دوست داشت.

to mean [فعل]
اجرا کردن

معنا داشتن

Ex: His silence could mean that he disagrees .

سکوت او ممکن است به معنای این باشد که او مخالف است.

to remember [فعل]
اجرا کردن

به یاد آوردن

Ex: I 'll always remember our graduation day .

من همیشه روز فارغ‌التحصیلی‌مان را به یاد خواهم آورد.

schedule [اسم]
اجرا کردن

جدول زمان‌بندی

Ex: Students received their class schedules for the upcoming semester .

دانشجویان برنامه کلاسی خود را برای ترم آینده دریافت کردند.

to seem [فعل]
اجرا کردن

به‌نظر رسیدن

Ex: Despite his confident exterior , he seems unsure about the decision .

علیرغم ظاهر مطمئنش، به نظر می‌رسد در مورد تصمیم نامطمئن است.

اجرا کردن

فهمیدن

Ex: The poor audio quality made the speaker difficult to understand .

کیفیت ضعیف صدا باعث شد گوینده سخت قابل درک باشد.

to want [فعل]
اجرا کردن

خواستن

Ex: Mary wants to be a doctor when she grows up .

مری می‌خواهد وقتی بزرگ شد دکتر شود.

mathematics [اسم]
اجرا کردن

ریاضی

Ex:

آن‌ها از ماشین حساب برای کمک به محاسبات پیچیده در ریاضیات استفاده می‌کنند.