واژگان برای IELTS General (نمره 5) - کاهش مقدار

در اینجا، شما برخی از کلمات انگلیسی مربوط به کاهش مقدار را که برای آزمون IELTS General Training ضروری هستند، یاد خواهید گرفت.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
واژگان برای IELTS General (نمره 5)
minimal [صفت]
اجرا کردن

حداقل

Ex: The family struggled to maintain a minimal standard of living on their limited income .

خانواده برای حفظ استاندارد زندگی حداقلی با درآمد محدود خود تلاش کردند.

minimized [صفت]
اجرا کردن

کوچک‌‌شده

Ex: The minimized impact on the environment was a key selling point for the eco-friendly product .

تأثیر کاهش یافته بر محیط زیست یک نقطه فروش کلیدی برای محصول دوستدار محیط زیست بود.

to decrease [فعل]
اجرا کردن

کم شدن

Ex: By the end of the conservation program , water consumption will have decreased significantly .

در پایان برنامه حفاظت، مصرف آب به میزان قابل توجهی کاهش خواهد یافت.

to decline [فعل]
اجرا کردن

کاهش یافتن

Ex: Demand was declining as the market shifted toward alternative products .

تقاضا در حال کاهش بود در حالی که بازار به سمت محصولات جایگزین تغییر می‌کرد.

to reduce [فعل]
اجرا کردن

کاهش دادن

Ex: Cutting unnecessary expenses is one way to reduce financial stress .

کاهش هزینه‌های غیرضروری یکی از راه‌های کاهش استرس مالی است.

to drop [فعل]
اجرا کردن

کاهش دادن

Ex: In the upcoming release , the company plans to drop the subscription fee .

در نسخه آینده، شرکت برنامه دارد هزینه اشتراک را حذف کند.

to lower [فعل]
اجرا کردن

کم شدن

Ex: The temperature outside is gradually lowering as evening approaches .

دمای بیرون به تدریج کاهش می‌یابد با نزدیک شدن شب.

to worsen [فعل]
اجرا کردن

بدتر شدن

Ex: The conflict between the two parties shows no signs of improving and may worsen further .

درگیری بین دو طرف هیچ نشانه‌ای از بهبود نشان نمی‌دهد و ممکن است بیشتر بدتر شود.

to shrink [فعل]
اجرا کردن

آب رفتن (لباس)

Ex: The label on the dress warns that it may shrink if not washed properly .

برچسب روی لباس هشدار می‌دهد که ممکن است در صورت شستشوی نادرست جمع شود.

to trim [فعل]
اجرا کردن

از مقدار چیزی کاستن

Ex: He trimmed his collection of books to make space for new ones .

او مجموعه کتاب‌هایش را کاهش داد تا جا برای کتاب‌های جدید باز کند.

to shorten [فعل]
اجرا کردن

کوتاه کردن

Ex: She shortened the dress to make it fit better .

او لباس را کوتاه کرد تا بهتر اندازه شود.

reduction [اسم]
اجرا کردن

کاهش

Ex: The government announced a reduction in taxes to stimulate economic growth .

دولت کاهش مالیات را برای تحریک رشد اقتصادی اعلام کرد.

contracted [صفت]
اجرا کردن

کوچک‌شده

Ex: The newspaper faced a contracted readership due to the rise of online news sources and digital platforms .

روزنامه با خوانندگان کاهش یافته‌ای به دلیل ظهور منابع خبری آنلاین و پلتفرم‌های دیجیتال مواجه شد.

fall [اسم]
اجرا کردن

ریزش

Ex: The fall in temperature signaled the arrival of autumn .

کاهش دما نشانه‌ای از رسیدن پاییز بود.

واژگان برای IELTS General (نمره 5)
اندازه و مقیاس ابعاد وزن و پایداری افزایش مقدار
کاهش مقدار شدت بالا شدت کم فضا و منطقه
اشکال Speed Significance نفوذ و قدرت
بی نظیری Complexity Value Quality
چالش‌ها ثروت و موفقیت فقر و شکست Appearance
Age شکل بدن Wellness بافت‌ها
Intelligence صفات مثبت انسانی صفات منفی انسان ویژگی‌های اخلاقی
پاسخ‌های عاطفی حالت‌های عاطفی رفتارهای اجتماعی طعم‌ها و بوها
صداها Temperature Probability اقدامات رابطه‌ای
زبان بدن و حرکات حالت‌ها و موقعیت‌ها نظرات افکار و تصمیمات
دانش و اطلاعات تشویق و دلسردی درخواست و پیشنهاد پشیمانی و اندوه
احترام و تایید تلاش و پیشگیری لمس و نگه داشتن اقدامات و واکنش های فیزیکی
حرکات فرماندهی و اعطای مجوزها درگیر شدن در ارتباط کلامی درک و یادگیری
درک حواس استراحت و آرامش خوردن و نوشیدن تغییر و شکل دادن
خلق و تولید سازماندهی و جمع آوری تهیه غذا سرگرمی ها و روال ها
Shopping مالی و ارز زندگی اداری شغل‌های تخصصی
مشاغل کار دستی مشاغل خدمات و پشتیبانی حرفه‌های خلاقانه و هنری House
Human Body Health ورزش مسابقات ورزشی
Transportation جامعه و رویدادهای اجتماعی بخش های شهر دوستی و دشمنی
روابط عاشقانه احساسات مثبت احساسات منفی Family
حیوانات Weather غذا و نوشیدنی سفر و گردشگری
Pollution Migration فجایع مواد
قیدهای حالت قیدهای نظر قیدهای قطعیت قیدهای تکرار
قیدهای زمان قیدهای مکان قیدهای درجه قیدهای تأکید
قیدهای هدف و قصد قیدهای پیوندی