کتاب 'سلوشنز' متوسطه - واحد 9 - 9E

در اینجا واژگان از واحد 9 - 9E در کتاب Solutions Intermediate را پیدا خواهید کرد، مانند "اقامت"، "حوصله سر رفتن"، "توانایی مالی داشتن"، و غیره.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
کتاب 'سلوشنز' متوسطه
اجرا کردن

محل سکونت

Ex: Due to the high demand for accommodation during the festival , many hotels were fully booked .

به دلیل تقاضای بالا برای اسکان در طول جشنواره، بسیاری از هتل‌ها کاملاً رزرو شده بودند.

boredom [اسم]
اجرا کردن

بی‌حوصلگی

Ex:

کسلت به سرعت فرا رسید وقتی که فیلم بسیار کندتر از حد انتظار شد.

food [اسم]
اجرا کردن

غذا

Ex: The children were hungry and eagerly devoured their food .

بچه ها گرسنه بودند و با اشتیاق غذای خود را خوردند.

freedom [اسم]
اجرا کردن

آزادی

Ex: He enjoyed the freedom to travel wherever he wanted .

او از آزادی سفر به هر جایی که می‌خواست لذت برد.

pirate [اسم]
اجرا کردن

دزد دریایی

Ex: In the story , the pirates buried their treasure on a remote island .

در داستان، دزدان دریایی گنج خود را در یک جزیره دورافتاده دفن کردند.

relaxation [اسم]
اجرا کردن

رهایش

Ex: He found relaxation in the quiet solitude of the countryside .

او در تنهایی آرام حومه شهر آرامش یافت.

safety [اسم]
اجرا کردن

ایمنی

Ex: She always checks the weather forecast before hiking to ensure her safety on the trails .

او همیشه قبل از کوهنوردی پیش‌بینی هوا را بررسی می‌کند تا امنیت خود را در مسیرها تضمین کند.

sightseeing [اسم]
اجرا کردن

تماشای اماکن دیدنی

Ex: The travel agency organized a sightseeing tour of the most popular landmarks in the city .

آژانس مسافرتی یک تور گردشگری از محبوب‌ترین نقاط دیدنی شهر ترتیب داد.

weather [اسم]
اجرا کردن

آب‌وهوا

Ex: The weather report says there will be snowfall tomorrow .

گزارش هوا می‌گوید فردا برف خواهد آمد.

to stop [فعل]
اجرا کردن

توقف کردن

Ex:

اتوبوس در ایستگاه اتوبوس توقف کرد تا مسافران را سوار کند.

to expect [فعل]
اجرا کردن

گمان کردن

Ex: The teacher outlined what students could expect on the upcoming exam .

معلم آنچه را که دانش‌آموزان می‌توانستند در امتحان آینده انتظار داشته باشند، ترسیم کرد.

to decide [فعل]
اجرا کردن

تصمیم گرفتن

Ex:

بیایید تصمیم بگیریم امشب چه فیلمی تماشا کنیم.

to keep [فعل]
اجرا کردن

نگه داشتن

Ex: Remember to keep a copy of your important documents in a secure location .

به یاد داشته باشید که یک کپی از اسناد مهم خود را در مکانی امن نگه دارید.

to continue [فعل]
اجرا کردن

ادامه دادن

Ex: The band continued playing despite the technical difficulties .

گروه با وجود مشکلات فنی به نواختن ادامه داد.

to end up [فعل]
اجرا کردن

کار به جایی رسیدن

Ex: Sometimes life takes unexpected turns , and you might end up in a career you had n't initially considered .

گاهی زندگی چرخش‌های غیرمنتظره‌ای دارد، و ممکن است به پایان برسید در شغلی که در ابتدا در نظر نگرفته بودید.

to agree [فعل]
اجرا کردن

موافق بودن

Ex: They agree that the movie was excellent .

آن‌ها موافق هستند که فیلم عالی بود.

to afford [فعل]
اجرا کردن

بضاعت داشتن

Ex: The goal is to afford essential needs and still have room for savings and leisure activities .

هدف این است که توانایی پرداخت نیازهای اساسی را داشته باشیم و هنوز هم جایی برای پس‌انداز و فعالیت‌های تفریحی داشته باشیم.

to enjoy [فعل]
اجرا کردن

لذت بردن

Ex: We enjoyed the movie so much that we watched it twice .

ما آنقدر از فیلم لذت بردیم که دو بار آن را تماشا کردیم.

to remember [فعل]
اجرا کردن

به یاد آوردن

Ex: I 'll always remember our graduation day .

من همیشه روز فارغ‌التحصیلی‌مان را به یاد خواهم آورد.

to offer [فعل]
اجرا کردن

ارائه کردن

Ex: The restaurant offered a diverse menu to cater to various culinary preferences .

رستوران یک منوی متنوع را ارائه داد تا به ترجیحات مختلف آشپزی پاسخ دهد.

to manage [فعل]
اجرا کردن

کار سختی را انجام دادن

Ex: She managed a polite laugh even though the joke was awkward .

او توانست یک خنده مودبانه مدیریت کند حتی اگر جوک awkward بود.