کتاب 'سلوشنز' متوسطه - واحد 9 - 9F

در اینجا واژگان از واحد 9 - 9F در کتاب Solutions Intermediate را پیدا خواهید کرد، مانند "عرض"، "بعد"، "کم عمق"، و غیره.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
کتاب 'سلوشنز' متوسطه
اجرا کردن

واحد اندازه‌‌گیری

Ex: Scientists agreed on the unit of measurement for pressure as pascal .
inch [اسم]
اجرا کردن

اینچ (واحد سنجش طول)

Ex: The phone 's screen measures 6.1 inches diagonally .

صفحه نمایش تلفن به صورت مورب 6.1 اینچ اندازه‌گیری می‌کند.

width [اسم]
اجرا کردن

عرض

Ex: The width of the car is too wide to fit into the narrow alley .

عرض ماشین برای جای گرفتن در کوچه تنگ بیش از حد زیاد است.

wide [صفت]
اجرا کردن

عریض

Ex: The road was wide , accommodating both cars and pedestrians comfortably .

جاده عریض بود، که هم ماشین‌ها و هم عابران پیاده را به راحتی در خود جای می‌داد.

length [اسم]
اجرا کردن

طول

Ex: Please provide the length of the box so I can choose the right packaging .

لطفاً طول جعبه را ارائه دهید تا بتوانم بسته‌بندی مناسب را انتخاب کنم.

long [صفت]
اجرا کردن

طولانی (مسافت)

Ex:

مار نزدیک به شش فوت درازا بود، که آن را به صحنه‌ای کاملاً چشمگیر تبدیل می‌کرد.

depth [اسم]
اجرا کردن

عمق

Ex: The bookshelf 's depth was insufficient to hold the larger books , so they had to be stored horizontally .

عمق قفسه کتاب برای نگهداری کتاب‌های بزرگتر کافی نبود، بنابراین مجبور شدند آنها را به صورت افقی ذخیره کنند.

deep [صفت]
اجرا کردن

عمیق

Ex: The canyon was deep , with towering walls that seemed to stretch endlessly .

دره عمیق بود، با دیواره‌های بلندی که به نظر می‌رسید بی‌پایان کشیده شده‌اند.

high [صفت]
اجرا کردن

بلند

Ex: She climbed to a high branch to get a better view of the sunset .

او به یک شاخه بلند بالا رفت تا منظره بهتری از غروب آفتاب داشته باشد.

tall [صفت]
اجرا کردن

بلند

Ex: People often compliment him on being tall and slender .

مردم اغلب به او به خاطر بلند و لاغر بودنش تعریف می‌کنند.

low [صفت]
اجرا کردن

کوتاه

Ex: She ducked under the low doorway .

او زیر درگاه کوتاه خم شد.

narrow [صفت]
اجرا کردن

باریک

Ex: The narrow path wound its way through the dense forest , barely wide enough for one person to pass .

مسیر باریک از میان جنگل انبوه می‌گذشت، به سختی به اندازه‌ای که یک نفر از آن عبور کند.

shallow [صفت]
اجرا کردن

کم‌عمق

Ex: The pond is so shallow that you can easily touch the bottom with your feet .

حوضچه آنقدر کمعمق است که به راحتی می‌توانید با پاهایتان کف آن را لمس کنید.

short [صفت]
اجرا کردن

کوتاه

Ex: She wore a shirt with short sleeves to stay cool in the summer heat.

او یک پیراهن با آستین‌های کوتاه پوشید تا در گرمای تابستان خنک بماند.

small [صفت]
اجرا کردن

کوچک

Ex: The toy car was small enough to fit in his pocket .

ماشین اسباب‌بازی به اندازه‌ای کوچک بود که در جیبش جا شود.

thick [صفت]
اجرا کردن

ضخیم

Ex: The tree trunk was thick , requiring multiple people to wrap their arms around it .

تنه درخت ضخیم بود، به طوری که چند نفر برای در آغوش گرفتن آن نیاز بودند.

thin [صفت]
اجرا کردن

نازک

Ex: The thin walls of the apartment allowed sound to travel easily between rooms .

دیوارهای نازک آپارتمان به صدا اجازه می‌داد به راحتی بین اتاق‌ها حرکت کند.

lake [اسم]
اجرا کردن

دریاچه

Ex: The path around the lake was perfect for a morning jog .

مسیر دور دریاچه برای دویدن صبحگاهی عالی بود.

box [اسم]
اجرا کردن

جعبه

Ex: I need to find a small box for storing jewelry .

من نیاز به پیدا کردن یک جعبه کوچک برای نگهداری جواهرات دارم.

person [اسم]
اجرا کردن

فرد

Ex: As I entered the room , I noticed a friendly person with a warm smile greeting everyone .

همانطور که وارد اتاق شدم، متوجه یک شخص دوست‌داشتنی با لبخندی گرم شدم که به همه سلام می‌کرد.

dimension [اسم]
اجرا کردن

بُعد

Ex: The artist meticulously considered the dimensions of the canvas before starting her painting .

هنرمند پیش از شروع نقاشی‌اش، ابعاد بوم را به دقت در نظر گرفت.

millimeter [اسم]
اجرا کردن

میلی‌متر

Ex: The depth of the engraving is only a few millimeters .

عمق حکاکی فقط چند میلی‌متر است.

kilometer [اسم]
اجرا کردن

کیلومتر

Ex: The hiking trail extends for several kilometers into the forest .

مسیر پیاده‌روی به طول چند کیلومتر در جنگل امتداد دارد.

centimeter [اسم]
اجرا کردن

سانتی‌متر

Ex: The seamstress meticulously took the measurements in centimeters to ensure a perfect fit .

خیاط اندازه‌ها را با دقت بر حسب سانتی‌متر گرفت تا مطمئن شود اندازه‌ها کاملاً مناسب هستند.

foot [اسم]
اجرا کردن

فوت (واحد سنجش مسافت)

Ex: The width of the hallway is 8 feet .

عرض راهرو 8 فوت است.