سطح متوسط - آموزش، مطالعات و علوم

واژگان را برای صحبت درباره آموزش، تحصیلات، تحقیق و علوم به زبان فرانسوی بیاموزید.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
سطح متوسط
l'écolier [اسم]
اجرا کردن

دانش‌آموز (ابتدایی)

Ex:

دانش‌آموزان دختر دبستانی در زمان زنگ تفریح یک دایره تشکیل می‌دهند.

اجرا کردن

دانش‌آموز دوره‌ی راهنمایی

Ex:

دانش‌آموزان دبیرستانی در ناهارخوری ظهرها غذا می‌خورند.

le maître [اسم]
اجرا کردن

استاد

Ex:

معلم هر شب تکالیف را تصحیح می‌کند.

اجرا کردن

دیپلمه

Ex:

بسیاری از فارغ‌التحصیلان دبیرستان پس از تحصیلات خود به دنبال کار می‌گردند.

doué [صفت]
اجرا کردن

با استعداد

Ex:

او در حل سریع مشکلات مستعد است.

talentueux [صفت]
اجرا کردن

مستعد

Ex:

معلم من می‌گوید که من در ریاضیات با استعداد هستم.

cultivé [صفت]
اجرا کردن

بافرهنگ

Ex:

او به دلیل خواندن‌های فراوانش فرهیخته به نظر می‌رسد.

la cantine [اسم]
اجرا کردن

سالن غذاخوری

Ex:

منوی کافه‌تریا هر روز تغییر می‌کند.

la matière [اسم]
اجرا کردن

موضوع درسی

Ex:

او چندین درس را در دانشگاه مطالعه می‌کند.

اجرا کردن

یادگیری

Ex:

این ابزار یادگیری آنلاین را تسهیل می‌کند.

l'exposé [اسم]
اجرا کردن

ارائه

Ex:

او ارائه خود را با نمودارها نشان داد.

le sommaire [اسم]
اجرا کردن

خلاصه

Ex:

خلاصه به یافتن موضوعات مهم کمک می‌کند.

اجرا کردن

زنگ تفریح

Ex:

در طول زنگ تفریح، میان وعده‌مان را می‌خوریم.

اجرا کردن

ماشین حساب جیبی

Ex:

ماشین حساب من دارای توابع مالی داخلی است.

sécher [فعل]
اجرا کردن

جیم زدن

Ex:

رد می‌کنیم جلسه را و برای قهوه می‌رویم?

اجرا کردن

ثبت‌نام

Ex:

ثبت‌نام‌ها برای دوره فرانسوی باز است.

éduquer [فعل]
اجرا کردن

تعلیم دادن

Ex:

باید به جوانان آموزش داد تا قوانین را رعایت کنند.

échouer [فعل]
اجرا کردن

موفق نشدن

Ex:

من از شکست خوردن در آزمون رانندگی‌ام می‌ترسم.

اجرا کردن

آزمایشگاه

Ex:

دانش‌آموزان باید در آزمایشگاه دستکش بپوشند.

اجرا کردن

تجربه

Ex:

دانش‌آموزان نتایج آزمایش را مشاهده می‌کنند.

la théorie [اسم]
اجرا کردن

نظریه

Ex:

نظریه علمی از طریق آزمایش‌ها تأیید می‌شود.

اجرا کردن

کشف

Ex:

کشف یک گنج بسیاری از کنجکاوان را جذب کرد.

اجرا کردن

نتیجه

Ex:

این پروژه نتیجه مثبتی داد.

précis [صفت]
اجرا کردن

دقیق

Ex:

ما به داده‌های دقیق برای این مطالعه نیاز داریم.

analyser [فعل]
اجرا کردن

تجزیه تحلیل کردن

Ex:

محققان نمونه‌ها را در آزمایشگاه تحلیل می‌کنند.

l'invention [اسم]
اجرا کردن

ابتکار

Ex:

اختراع تلفن ارتباط را آسان کرد.

vérifier [فعل]
اجرا کردن

بررسی کردن

Ex:

ما باید بررسی کنیم که آیا همه چیز به خوبی کار می‌کند.

tester [فعل]
اجرا کردن

امتحان کردن

Ex:

پزشک خون شما را آزمایش خواهد کرد.

prouver [فعل]
اجرا کردن

اثبات کردن

Ex:

او می‌خواهد ثابت کند که حق با اوست.

سطح متوسط
روابط خانوادگی و عاشقانه ظاهر و جذابیت صفات شخصیتی احساسات و هیجانات
بیان احساسات و واکنش‌ها توصیف کیفیت‌ها و برداشت‌ها حرکات و جنبش‌های بدنی فرآیندهای ذهنی
ادراک‌ها و احساسات ارتباط و تعاملات شفاهی اشیاء خانگی مسکن و چیدمان خانه
خودآموز و تعمیرات خانگی کارهای خانه و نظافت باغبانی و کشاورزی بانکداری و پول
خرید و فروش تجارت و کسب‌وکار تبلیغات و بازاریابی ثروت و موفقیت
شکست و فقر محیط زیست و بلایای طبیعی طبیعت و حیوانات آب و هوا و اقلیم
جامعه و شهروندی Ville سیاست و دولت قانون و انضباط
جرم و عدالت جنگ و درگیری‌ها Histoire Religion
آموزش، مطالعات و علوم حمل و نقل و جابجایی ماشین و رانندگی دستگاه‌ها و انفورماتیک
ارتباطات دیجیتال و شبکه‌های اجتماعی ورزش‌ها و فعالیت‌های بدنی بدن انسان سلامتی، پزشکی و مراقبت
مد و لباس مواد و بافت‌ها مراقبت از بدن و زیبایی لوازم آرایشی و آرایش
تفریح و استراحت تعطیلات و گردشگری تغذیه و مواد غذایی آشپزی
سینما و تئاتر هنر و ادبیات رسانه و سرگرمی Musique
جشن‌ها و مراسم بازی‌ها و مسابقات مقادیر و اندازه‌گیری‌ها قیدها