سطح متوسط - ورزش‌ها و فعالیت‌های بدنی

واژگان برای صحبت در مورد ورزش‌ها، تمرینات و فعالیت‌های بدنی به زبان فرانسوی را یاد بگیرید.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
سطح متوسط
la défense [اسم]
اجرا کردن

دفاع

Ex:

دفاع منطقه‌ای مؤثرتر است.

l'arbitre [اسم]
اجرا کردن

(در ورزش) داور

Ex:

کمک داور پرچم خود را برای علامت دادن آفساید بالا می‌برد.

siffler [فعل]
اجرا کردن

سوت زدن

Ex:

او می‌تواند با انگشتانش سوت بزند.

la faute [اسم]
اجرا کردن

خلاف

Ex:

بازیکن یک خطا تاکتیکی مرتکب شد.

marquer [فعل]
اجرا کردن

(گل) زدن

Ex:

او فرصتی برای گل زدن را از دست داد.

le but [اسم]
اجرا کردن

گل (ورزش)

Ex:

او امروز دو گل زد.

le gardien [اسم]
اجرا کردن

نگهبان

Ex:

اگر کلیدهایتان را گم کردید با نگهبان تماس بگیرید.

adverse [صفت]
اجرا کردن

رقیب

Ex:

ما عملکردهای رقابتی را تحلیل می‌کنیم.

اجرا کردن

دارنده (مدرک و غیره)

Ex:

فقط دارنده می‌تواند این درخواست را انجام دهد.

le coureur [اسم]
اجرا کردن

دونده

Ex:

دونده در دور آخر سرعت گرفت.

le patineur [اسم]
اجرا کردن

اسکیت‌باز

Ex:

یک اسکیت باز هنری باید ظریف باشد.

le cavalier [اسم]
اجرا کردن

سوارکار

Ex:

این سوارکار چندین مسابقه را برنده شده است.

le nageur [اسم]
اجرا کردن

شناگر

Ex:

یک شناگر حرفه‌ای به یک رژیم غذایی ویژه نیاز دارد.

le cycliste [اسم]
اجرا کردن

دوچرخه‌سوار

Ex:

یک دوچرخه‌سوار همیشه باید کلاه ایمنی بپوشد.

le boxeur [اسم]
اجرا کردن

بوکسور

Ex:

بوکسور سنگین‌وزن 1.95 متر قد دارد.

le combat [اسم]
اجرا کردن

مبارزه

Ex:

یک مبارزه شدید در MMA امشب.

le ring [اسم]
اجرا کردن

رینگ (مسابقه بوکس)

Ex:

رینگ در هر ضلع بین 4.9 تا 7.3 متر اندازه‌گیری می‌شود.

le rallye [اسم]
اجرا کردن

رالی (اتومبیلرانی)

Ex:

ماشین‌های رالی به طور ویژه‌ای اصلاح شده‌اند.

اجرا کردن

پیاده‌گرد

Ex:

کوهنوردان باید کفش‌های خوب بپوشند.

escalader [فعل]
اجرا کردن

صعود کردن (از کوه)

Ex:

او در حال یادگیری صعود کردن در کوه‌های مرتفع است.

la piste [اسم]
اجرا کردن

پیست (اسکی)

Ex:

این پیست به دلیل بهمن‌ها بسته است.

la luge [اسم]
اجرا کردن

سورتمه

Ex:

مراقب سورتمهای که پایین می‌آید باشید!

le bronze [اسم]
اجرا کردن

برنز

Ex:

کارگر برنز، برنز را ذوب می‌کند تا آثار هنری خلق کند.

attraper [فعل]
اجرا کردن

گرفتن

Ex:

من دسته‌گلی را که عروس پرتاب کرد گرفتم.

le disque [اسم]
اجرا کردن

دیسک (ورزش)

Ex:

دیسک خارج از مرزها فرود آمد.

le champion [اسم]
اجرا کردن

قهرمان

Ex:

او برای تبدیل شدن به یک قهرمان سخت تمرین می‌کند.

سطح متوسط
روابط خانوادگی و عاشقانه ظاهر و جذابیت صفات شخصیتی احساسات و هیجانات
بیان احساسات و واکنش‌ها توصیف کیفیت‌ها و برداشت‌ها حرکات و جنبش‌های بدنی فرآیندهای ذهنی
ادراک‌ها و احساسات ارتباط و تعاملات شفاهی اشیاء خانگی مسکن و چیدمان خانه
خودآموز و تعمیرات خانگی کارهای خانه و نظافت باغبانی و کشاورزی بانکداری و پول
خرید و فروش تجارت و کسب‌وکار تبلیغات و بازاریابی ثروت و موفقیت
شکست و فقر محیط زیست و بلایای طبیعی طبیعت و حیوانات آب و هوا و اقلیم
جامعه و شهروندی Ville سیاست و دولت قانون و انضباط
جرم و عدالت جنگ و درگیری‌ها Histoire Religion
آموزش، مطالعات و علوم حمل و نقل و جابجایی ماشین و رانندگی دستگاه‌ها و انفورماتیک
ارتباطات دیجیتال و شبکه‌های اجتماعی ورزش‌ها و فعالیت‌های بدنی بدن انسان سلامتی، پزشکی و مراقبت
مد و لباس مواد و بافت‌ها مراقبت از بدن و زیبایی لوازم آرایشی و آرایش
تفریح و استراحت تعطیلات و گردشگری تغذیه و مواد غذایی آشپزی
سینما و تئاتر هنر و ادبیات رسانه و سرگرمی Musique
جشن‌ها و مراسم بازی‌ها و مسابقات مقادیر و اندازه‌گیری‌ها قیدها