مهارت‌های واژگان SAT 3 - درس 11

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
مهارت‌های واژگان SAT 3
to sever [فعل]
اجرا کردن

جدا کردن

Ex: During the storm , the fallen tree limb threatened to sever the power lines .

در طول طوفان، شاخه درخت افتاده تهدید به قطع خطوط برق کرد.

severely [قید]
اجرا کردن

شدیدا‌ً

Ex: Her health deteriorated severely after the diagnosis .

سلامتش پس از تشخیص به شدت رو به وخامت گذاشت.

unavoidable [صفت]
اجرا کردن

اجتناب‌ناپذیر

Ex: The teacher emphasized that completing the assigned homework was unavoidable for academic success .

معلم تأکید کرد که تکمیل تکالیف محوله برای موفقیت تحصیلی اجتناب‌ناپذیر بود.

unassuming [صفت]
اجرا کردن

ساده

Ex: Her unassuming presence in the room did n't prepare anyone for her captivating performance on stage .

حضور بی‌تکلف او در اتاق هیچکس را برای اجرای جذابش روی صحنه آماده نکرد.

unfavorable [صفت]
اجرا کردن

نامطلوب

Ex: Her comments about the project were surprisingly unfavorable .

نظرات او درباره پروژه به طور تعجب‌آوری نامطلوب بود.

compliance [اسم]
اجرا کردن

پیروی (از قانون و غیره)

Ex: Compliance with international standards allows products to be exported and sold globally .

انطباق با استانداردهای بین‌المللی به محصولات اجازه می‌دهد تا در سطح جهانی صادر و فروخته شوند.

compliant [صفت]
اجرا کردن

پیرو مقررات

Ex: The compliant citizen pays taxes and abides by the laws of the land .

شهروند مطیع مالیات می‌پردازد و از قوانین کشور پیروی می‌کند.

compliment [اسم]
اجرا کردن

تعریف‌وتمجید

Ex: He offered a compliment on the artwork displayed in the gallery .

او یک تعریف درباره اثر هنری نمایش داده شده در گالری ارائه داد.

اجرا کردن

به عنوان شعبه پذیرفتن

Ex: The company is currently affiliating with international partners to enter new markets .

شرکت در حال حاضر با شرکای بین‌المللی همکاری می‌کند تا وارد بازارهای جدید شود.

affiliation [اسم]
اجرا کردن

وابستگی

Ex: He changed his political affiliation after the election .

او وابستگی سیاسی خود را پس از انتخابات تغییر داد.

emblem [اسم]
اجرا کردن

نشان‌واره

Ex: Each branch of the military has its own emblem to signify its specific role and history .

هر شاخه از ارتش نشان مخصوص به خود را دارد که نقش و تاریخچه خاص آن را نشان می‌دهد.

to emblazon [فعل]
اجرا کردن

آراستن (با نشان‌های نجابت خانوادگی)