مهارت‌های واژگان SAT 3 - درس 50

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
مهارت‌های واژگان SAT 3
اجرا کردن

از اشتباه و گمراهی در آوردن

Ex:

در کارگاه، سخنران متخصص کوشید تا شرکت‌کنندگان را از باورهای نادرست رایج درباره سلامت آگاه سازد و بینش‌هایی مبتنی بر شواهد ارائه دهد.

unfeigned [صفت]
اجرا کردن

بدون تصنع

Ex: The laughter shared among friends was unfeigned , echoing the authenticity of their bond .

خنده‌ای که بین دوستان به اشتراک گذاشته شد صادقانه بود، که صداقت پیوندشان را منعکس می‌کرد.

unflappable [صفت]
اجرا کردن

خون‌سرد

Ex: The unflappable pilot safely landed the plane despite encountering severe turbulence .

خلبان آرام با وجود تلاطم شدید، هواپیما را به سلامت فرود آورد.

unflinching [صفت]
اجرا کردن

مصمم

Ex:

آنها از موضع استوار او در مورد مسائل اخلاقی، حتی تحت فشار، تحسین کردند.

resonance [اسم]
اجرا کردن

طنین

Ex: Throughout his storytelling , resonance transported listeners to another world , where imagination soared , and emotions stirred .

در طول روایت او، طنین شنوندگان را به دنیایی دیگر برد، جایی که تخیل اوج گرفت و احساسات برانگیخته شد.

resonant [صفت]
اجرا کردن

طنین‌انداز

Ex: The bell 's resonant chime marked the beginning of the solemn ceremony .

صدای طنین‌دار زنگ، آغاز مراسم رسمی را نشان داد.

to resonate [فعل]
اجرا کردن

طنین انداختن

Ex: The drumbeats resonated in perfect harmony with the rhythmic dance movements .

ضربات طبل با حرکات رقص ریتمیک در هماهنگی کامل طنین انداز شد.

pseudonym [اسم]
اجرا کردن

تخلص

Ex: Journey through the digital art gallery curated by the pseudonym ChromaDream , a visionary creator .

سفر از طریق گالری هنر دیجیتال گردآوری شده توسط نام مستعار ChromaDream، یک خالق رویایی.

mellifluous [صفت]
اجرا کردن

گوش‌نواز

Ex: The actor 's mellifluous delivery of Shakespeare 's soliloquy moved the audience to tears .

اجرای خوشآهنگ تک‌گویی شکسپیر توسط بازیگر تماشاگران را به گریه انداخت.

melodious [صفت]
اجرا کردن

خوش‌آهنگ

Ex: The melodious chimes of the clock added a charming touch to the room .

زنگ‌های خوشآهنگ ساعت، جلوه‌ای دلنشین به اتاق اضافه کرد.

liability [اسم]
اجرا کردن

مسئولیت مالی

Ex: The secret society initiation involved an unusual liability members had to donate a mysterious amount to the charity of their choice .

مراسم پذیرش در جامعه مخفی شامل یک تعهد غیرمعمول بود – اعضا باید مبلغی مرموز به خیریه مورد نظر خود اهدا می‌کردند.

liable [صفت]
اجرا کردن

در معرض

Ex: Older buildings are liable to structural weakness .
inert [صفت]
اجرا کردن

بی‌حرکت

Ex:

گازهای بی‌اثر در جو به راحتی با عناصر دیگر واکنش نمی‌دهند.

inertia [اسم]
اجرا کردن

تمایل به ماندن در جای خود

Ex: The company 's bureaucratic inertia hindered innovation and responsiveness

اینرسی بوروکراتیک شرکت مانع نوآوری و پاسخگویی شد.

heredity [اسم]
اجرا کردن

وراثت

Ex: Understanding heredity is crucial in breeding programs aimed at enhancing desirable traits in plants and animals .

درک وراثت در برنامه‌های پرورش با هدف بهبود ویژگی‌های مطلوب در گیاهان و حیوانات بسیار مهم است.

hereditary [صفت]
اجرا کردن

موروثی

Ex:

مطالعه بر روی بیماری‌های ارثی متمرکز بود که در برخی جمعیت‌ها شایع هستند.

اجرا کردن

هر چیزی که وراثت‌پذیر باشد

Ex: A living hereditament , the old oak tree on the family homestead stands tall , witnessing generations of laughter and love .

یک میراث زنده، درخت بلوط قدیمی در ملک خانوادگی بلند ایستاده است، شاهد نسل‌هایی از خنده و عشق.