سطح متوسط - آموزش و علم

اینجا، شما کلمات برای آموزش و علم مانند آموزش، علم، فارغ‌التحصیلی و تمرین را یاد می‌گیرید، که برای زبان‌آموزان سطح B1 آماده شده‌اند.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
سطح متوسط
اجرا کردن

آموزش

Ex:

آموزش در زندگی بعدی کمک می‌کند.

der Lerner [اسم]
اجرا کردن

یادگیرنده

Ex:

یک یادگیرنده خوب فعالانه گوش می‌دهد.

اجرا کردن

مدرس

Ex:

رهبر دوره دروس را برنامه‌ریزی می‌کند.

اجرا کردن

الفبا

Ex:

برخی زبان‌ها الفبای متفاوتی دارند.

das Diplom [اسم]
اجرا کردن

مدرک (تحصیلی)

Ex:

او پس از چهار سال تحصیل دیپلم خود را دریافت کرد.

اجرا کردن

علم

Ex:

در مدرسه، بسیاری از علوم آموخته می‌شود.

die Schrift [اسم]
اجرا کردن

نوشته

Ex:

نوشته روی تابلو بزرگ و واضح است.

die Übung [اسم]
اجرا کردن

تمرین

Ex:

امروز یک تمرین سخت انجام دادیم.

اجرا کردن

دانشجو

Ex:

یک دانشجو به دانشجویان جدید کمک می‌کند.

اجرا کردن

دوره فشرده

Ex:

دوره فشرده بسیار خسته‌کننده است، اما مؤثر است.

das Seminar [اسم]
اجرا کردن

سمینار

Ex:

سمینار دو ساعت طول می‌کشد.

اجرا کردن

نیم‌سال

Ex:

ترم در فوریه به پایان می‌رسد.

das Quiz [اسم]
اجرا کردن

مسابقه (پرسش و پاسخ)

Ex:

هر جمعه یک مسابقه در تلویزیون پخش می‌شود.

اجرا کردن

معنی

Ex:

معنی رنگ‌ها می‌تواند متفاوت باشد.

اجرا کردن

توضیح

Ex:

توضیح به حل مسئله کمک می‌کند.

اجرا کردن

فارغ التحصیلی

Ex:

فارغ‌التحصیلی برای او یک موفقیت بزرگ بود.

اجرا کردن

مدرک

Ex:

گواهینامه در پایان آموزش صادر می‌شود.

اجرا کردن

تحصیلات عالی

Ex:

گواهینامه در پایان آموزش حرفه‌ای صادر می‌شود.

der Sinn [اسم]
اجرا کردن

معنی

Ex:

او معنی وظیفه را توضیح داد.

اجرا کردن

ارائه (درسی)

Ex:

او در حال آماده‌سازی ارائه برای کلاس است.

اجرا کردن

درس دادن

Ex:

او ده سال است که انگلیسی تدریس می‌کند.

اجرا کردن

کار کلاسی

Ex:

من برای آزمون کلاسی خوب آماده شدم.

merken [فعل]
اجرا کردن

متوجه شدن

Ex:

او همیشه متوجه می‌شود وقتی من دروغ می‌گویم.

abschreiben [فعل]
اجرا کردن

رونویسی کردن

Ex:

لطفاً یادداشت‌ها را دقیقاً کپی کنید.

erziehen [فعل]
اجرا کردن

آموزش دادن

Ex:

تربیت کردن برای آینده مهم است.

اجرا کردن

تدریس خصوصی

Ex:

تدریس خصوصی هفته‌ای یک بار برگزار می‌شود.

üben [فعل]
اجرا کردن

تمرین کردن

Ex:

تیم تمرین می‌کند بازی جدید را.

können [فعل]
اجرا کردن

بلد بودن

Ex:

آیا می‌توانی آشپزی کنی؟

سطح متوسط
Literatur زبان و گفتگو Kommunikation جشن‌ها و مهمانی‌ها
بازی‌ها و اسباب‌بازی‌ها تأسیسات تفریحی و استراحت سفر و گردشگری فضاها و مکان‌ها
افعال عمومی آب و هوا و اقلیم حرفه‌ها جرم و مشکلات اجتماعی
سازمان و برنامه‌ها روال روزانه و کارهای خانه اجازه و تعهد اسم‌های انتزاعی
اسم‌های مرتبط با کار افعال و صفت‌های مرتبط با کار افعال فرآیندهای ذهنی اقدامات فیزیکی
ریاضیات و فیزیک الکترونیک اقدامات فنی یا عملی قیدهای زمانی
قیدهای حالت قیدهای مهم قیدهای مکان قیدهای درجه
عبارات رایج و حروف ندا حروف اضافه رایج حروف ربط و ضمایر رایج صفات رایج
صفت‌های غذا صفت‌های ویژگی‌های فیزیکی و شکل‌ها صفت‌های رایج صفت‌های کمیت و اندازه
صفات زمان و فرکانس ویژگی‌های فیزیکی داده‌های شخصی و مراحل زندگی صفات شخصیتی
صفات کیفیت و ارزیابی احساسات و واکنش‌ها فرآیندهای ذهنی بحث و مناظره
مسکن و اقامت وسایل خانگی ابزارها و اشیاء روزمره شهر و روستا
کشاورزی و دامپروری زندگی کاری مالی و اقتصاد موفقیت و شکست
دستورالعمل‌ها و درخواست‌ها جامعه و فرهنگ Umfeld طبیعت و حیات وحش
قانون و نظم جنگ و درگیری تاریخ و حکمرانی دین و ایمان
Verhalten آموزش و علم رشته‌های دانشگاهی علم و پژوهش
رسانه و روزنامه‌نگاری حمل و نقل خودروها و رانندگی علوم کامپیوتر و فناوری
زندگی اجتماعی و روابط ورزش بدن انسان سلامت و پزشکی
مد و لباس مراقبت از بدن و بهداشت آرایش و درمان‌های زیبایی غذا و رژیم غذایی
علت و معلول هنر و سرگرمی موسیقی و صداها