سطح B2 - حرکات بدنی و وضعیت بدن

اینجا شما کلماتی برای حرکات فیزیکی و وضعیت بدن مانند گرفتن، وضعیت، حرکت و پرتاب یاد می‌گیرید، که برای زبان‌آموزان سطح B2 آماده شده‌اند.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
سطح B2
zugreifen [فعل]
اجرا کردن

گرفتن

Ex:

گربه اسباب‌بازی را با سرعت برق گرفت.

verfolgen [فعل]
اجرا کردن

تعقیب کردن

Ex:

ما دنبال توپی که به داخل بوته‌ها غلتیده بود کردیم.

durchatmen [فعل]
اجرا کردن

نفس عمیق کشیدن

Ex:

او نفس عمیق کشید آهسته تا آرام شود.

اجرا کردن

انعطاف‌پذیری

Ex:

رقاصان برای اجرای حرکات پیچیده به انعطاف‌پذیری زیادی نیاز دارند.

die Haltung [اسم]
اجرا کردن

حالت بدن

Ex:

وضعیت بد می‌تواند باعث کمردرد شود.

اجرا کردن

دست/پا/... روی هم انداختن

Ex:

او آرام نشسته بود و پاهایش را روی هم انداخته بود.

vorbeugen [فعل]
اجرا کردن

به‌جلو خم شدن

Ex:

او به جلو خم شد و چیزی در گوشش زمزمه کرد.

hüpfen [فعل]
اجرا کردن

جست‌وخیز کردن

Ex:

او از خوشحالی بالا و پایین می‌پرد.

flitzen [فعل]
اجرا کردن

باعجله رفتن

Ex:

او در آخرین لحظه به کلاس پرید.

zwinkern [فعل]
اجرا کردن

چشمک‌ زدن

Ex:

پدربزرگ من همیشه چشمک می‌زند وقتی جوک تعریف می‌کند.

angreifen [فعل]
اجرا کردن

لمس‌ کردن

Ex:

نوزاد همه چیز را با کنجکاوی لمس می‌کند.

zügeln [فعل]
اجرا کردن

مهار کردن

Ex:

مادیان می‌خواست بدود، اما او با دستی ثابت کنترلش کرد.

kratzen [فعل]
اجرا کردن

خراشیدن

Ex:

مراقب باشید، فلز می‌تواند خراش دهد!

klatschen [فعل]
اجرا کردن

دست زدن

Ex:

او از روی شادی دستانش را کف زد.

bücken [فعل]
اجرا کردن

خم شدن

Ex:

در باغبانی، اغلب باید خم شوید.

joggen [فعل]
اجرا کردن

آهسته دویدن

Ex:

او ترجیح می‌دهد به تنهایی جاگینگ کند تا اینکه در باشگاه ورزشی تمرین کند.

ergreifen [فعل]
اجرا کردن

گرفتن

Ex:

او طناب را گرفت قبل از اینکه بیفتد.

nicken [فعل]
اجرا کردن

با سر تأیید کردن

Ex:

در پاسخ به سؤال من، او ساکت سر تکان داد.

purzeln [فعل]
اجرا کردن

زمین خوردن

Ex:

او از تخت غلطید چون زنگ هشدار به صدا درآمد.

hinlegen [فعل]
اجرا کردن

به زمین گذاشتن

Ex:

من کیف را اینجا می‌گذارم.

der Sprung [اسم]
اجرا کردن

پرش

Ex:

او برای پرش طول، پرش را تمرین می‌کند.

der Wurf [اسم]
اجرا کردن

پرتاب

Ex:

پرتاب درست کنار هدف رد شد.

der Tritt [اسم]
اجرا کردن

لگد

Ex:

برای گل‌زدن باید ضربه را خوب تمرین کنید.

سطح B2
ویژگی‌های انسانی ویژگی‌ها و مشخصات خاص احساسات و عواطف انواع جدایی و پایان روابط
لباس و ظاهر Heim حرفه‌ها، دنیای کار و اقتصاد حرکات بدنی و وضعیت بدن
ورزش و تجهیزات ورزش Reisen توضیح مکان‌ها
حمل و نقل Natur حیوانات و حیوانات خانگی آب و هوا و اقلیم
حفاظت از محیط زیست و طبیعت علوم پایه Mathematik Technologie
Astronomie پزشکی و بیماری‌ها سلامت روان و روانشناسی تغذیه و رژیم‌شناسی
Religion Politik Recht تنظیم و انضباط
جرم اینترنت و رسانه‌های اجتماعی Kommunikation استدلال و بحث
رسانه‌ها و اخبار عشق و روابط زندگی و زندگینامه اجتماعی
دانش و درک ادبیات و کتاب‌ها فرآیندهای ذهنی موفقیت، شکست و انگیزه
اوقات فراغت و فعالیت‌ها موافقت و مخالفت جامعه و فرهنگ رویدادها و حوادث
Verhalten ادراک و حواس تئاتر و هنر سینما اعضای بدن و آناتومی
مالی و اقتصاد زمان و مراجع زمانی آکادمی و تحصیلات امکانات
ارزیابی ذهنی منطق و عقل هنر و طراحی ابزارها و وسایل
خواب و استراحت اصطلاحات و ضرب‌المثل‌ها معماری شهری و جاذبه‌های گردشگری ساختار و ترکیب
پیوندها و اتصالات ماوراءالطبیعه و عرفان مبادله و تجارت اسناد و پیوست‌ها
فوریت و فشار زمان کشاورزی و محیط زیست تحریک حسی و عاطفی تولید و محصولات
فریب و گمراهی مالکیت و تصرف در دسترس بودن و منابع زندگی حرفهای و شغلی
نظامی و دفاع آمار و تحلیل داده‌ها Sprache تنظیمات و نظرات
مواد و پارچه‌ها ترس‌ها و فوبیاها صداهای حیوانات کشورها و قاره‌ها
غذاها و خوراک‌ها مواد و استفاده از آنها ارزش‌ها و مفاهیم اخلاقی Veränderung
درد، بیماری و جراحی Migration Philosophie پست و تلفن
درجه شدت میوه‌ها