مهارت‌های واژگان SAT 4 - درس 32

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
مهارت‌های واژگان SAT 4
to diffuse [فعل]
اجرا کردن

پخش کردن

Ex: The speaker 's message diffused across social media platforms , reaching a global audience .

پیام سخنران در پلتفرم‌های رسانه‌های اجتماعی پخش شد و به مخاطبان جهانی رسید.

diffusion [اسم]
اجرا کردن

پخش

Ex: Diffusion of innovations theory explains how new ideas spread through society .

انتشار نظریه نوآوری‌ها توضیح می‌دهد که چگونه ایده‌های جدید در جامعه پخش می‌شوند.

invalid [اسم]
اجرا کردن

زمین‌گیر

Ex: The caregivers were trained to attend to the needs of invalids , ensuring their well-being .

مراقبان آموزش دیده‌اند تا به نیازهای معلولان رسیدگی کنند، رفاه آن‌ها را تضمین کنند.

اجرا کردن

ابطال کردن

Ex: The agency invalidated the license after finding discrepancies in the application .

سازمان پس از یافتن ناهماهنگی‌هایی در درخواست، مجوز را باطل کرد.

sidelong [صفت]
اجرا کردن

زیرچشمی

Ex:

کودک از گوشه چشم به آب نبات‌های روی پیشخوان نگاه کرد، امیدوار که کسی متوجه نشود.

sidereal [صفت]
اجرا کردن

ستاره‌ای

Ex:

او زمان ستاره‌ای را محاسبه کرد تا بهترین لحظه برای مشاهده مسیر دنباله‌دار را تعیین کند.

اجرا کردن

منحرف شدن

Ex: The meeting was sidetracked by lengthy discussions on minor issues .

جلسه به دلیل بحث‌های طولانی درباره مسائل جزئی منحرف شد.

proxy [اسم]
اجرا کردن

وکیل

Ex: The law allows proxies to vote on behalf of someone in certain legal proceedings .

قانون به وکیل اجازه می‌دهد در برخی از مراحل قانونی به جای شخص دیگری رأی دهد.

proximity [اسم]
اجرا کردن

مجاورت

Ex: The neighborhood 's safety was compromised by criminal activity in close proximity .

امنیت محله توسط فعالیت‌های جنایی در مجاورت به خطر افتاد.

to course [فعل]
اجرا کردن

جریان داشتن

Ex: Rainwater coursed down the windowpane during the storm .

آب باران در طول طوفان روی شیشه پنجره جاری می‌شد.

courser [اسم]
اجرا کردن

شکارچی

Ex: The courser 's expertise in hunting small animals with greyhounds made him a respected figure among hunters .

تخصص کورسر در شکار حیوانات کوچک با سگ‌های تازی او را به چهره‌ای محترم در میان شکارچیان تبدیل کرد.

alias [اسم]
اجرا کردن

نام ساختگی

Ex: The hacker operated under multiple aliases to cover his tracks on the internet .

هکر تحت چندین نام مستعار فعالیت می‌کرد تا ردپای خود را در اینترنت بپوشاند.

alibi [اسم]
اجرا کردن

مدرک دال بر عدم حضور در صحنه جرم

Ex: Without a credible alibi , the prosecution struggled to prove the suspect 's involvement in the robbery .

بدون یک آلیبی معتبر، دادستان در اثبات دخالت مظنون در سرقت مشکل داشت.

alien [اسم]
اجرا کردن

تبعه خارجی

Ex: As an alien , she had to apply for special work permits to live and work in the city .

به عنوان یک خارجی، او مجبور بود برای دریافت مجوزهای کاری ویژه جهت زندگی و کار در شهر اقدام کند.

to alienate [فعل]
اجرا کردن

بیگانه کردن

Ex: The company ’s impersonal approach alienated its client base .

رویکرد غیرشخصی شرکت، پایگاه مشتریان خود را بیگانه کرد.

suave [صفت]
اجرا کردن

خوش‌پوش و باشخصیت

Ex:

تاجر خوش‌برخورد به راحتی در مذاکرات پرتنش با ظرافت عمل می‌کند.

suasion [اسم]
اجرا کردن

ترغیب

Ex: The teacher 's suasion helped the students see the importance of hard work and dedication .

ترغیب معلم به دانش‌آموزان کمک کرد تا اهمیت کار سخت و فداکاری را ببینند.