pattern

آیلتس آکادمیک (باند 5 و پایین‌تر) - قید مکان

در اینجا، برخی از Adverbs of Place را که برای آزمون Basic Academic IELTS ضروری هستند، یاد خواهید گرفت.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
Vocabulary for Academic IELTS (5)
here

at the position or place mentioned

اینجا, به اینجا

اینجا, به اینجا

[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "here"
there

at a place that is not where the speaker is

آنجا, به آنجا

آنجا, به آنجا

[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "there"
everywhere

to or in all places

همه‌جا

همه‌جا

[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "everywhere"
somewhere

in, at, or to some unspecified place

جایی

جایی

[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "somewhere"
anywhere

to, in, or at any place

هر جا, هر کجا

هر جا, هر کجا

[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "anywhere"
elsewhere

at, in, or to another place

در جای دیگر

در جای دیگر

[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "elsewhere"
above

in, at, or to a higher position

در بالای, به‌‌سمت بالا

در بالای, به‌‌سمت بالا

[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "above"
below

in a lower level, position, or place

زیر, پایین

زیر, پایین

[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "below"
over

across from one side to the other

آن‌سوی, آن‌طرف

آن‌سوی, آن‌طرف

[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "over"
under

in or to a position that is below something

زیر, تحت

زیر, تحت

[حرف اضافه]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "under"
behind

toward or at the back of something or someone

پشت

پشت

[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "behind"
ahead

in position or direction that is further forward or in front of a person or thing

جلو, روبه‌رو

جلو, روبه‌رو

[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "ahead"
outside

in an open area surrounding a building

بیرون

بیرون

[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "outside"
inside

in or into a room, building, etc.

داخل, به داخل

داخل, به داخل

[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "inside"
far

to or at a great distance

دور

دور

[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "far"
around

toward random or various directions

این‌ور و آن‌ور

این‌ور و آن‌ور

[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "around"
abroad

in or traveling to a different country

به خارج, در خارج

به خارج, در خارج

[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "abroad"
southward

to the direction of south

به سمت جنوب, در جهت جنوب

به سمت جنوب, در جهت جنوب

Google Translate
[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "southward"
westward

to the direction of west

به سمت غرب, در جهت غرب

به سمت غرب, در جهت غرب

Google Translate
[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "westward"
northward

to the direction of north

به سمت شمال, در شمال

به سمت شمال, در شمال

Google Translate
[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "northward"
eastward

to the direction of east

به سمت شرق, در جهت شرق

به سمت شرق, در جهت شرق

Google Translate
[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "eastward"
across

from one side to the other side of something

از این سو به آن سو, از این سو به آن سو

از این سو به آن سو, از این سو به آن سو

[قید]
daily words
wordlist
بستن
ورود
تعریف و معنای "across"
LanGeek
دانلود اپلیکشن LanGeek