پرمیوم|اپلیکیشن موبایل|دیکشنری

Langeek

جدول برترین‌ها

حالت شب

شروع به یادگیری

اصطلاحات

دستور زبان

اپلیکیشن موبایل پرمیوم دیکشنری

pattern

واژگان برای IELTS Academic (نمره 5) - اندازه و مقیاس

در اینجا، شما برخی از کلمات انگلیسی مربوط به اندازه و مقیاس را که برای آزمون آکادمیک آیلتس ضروری هستند، یاد خواهید گرفت.

مرور

فلش‌کارت‌ها

املای کلمه

آزمون

شروع یادگیری

Vocabulary for IELTS Academic (Band 5)

[صفت]

above average in amount or size

بزرگ

بزرگ

Ex: He had a large collection of vintage cars , displayed proudly in his garage .او یک مجموعه **بزرگ** از ماشین‌های قدیمی داشت که با افتخار در گاراژش به نمایش گذاشته شده بود.

بستن

[صفت]

very large in size

بسیار بزرگ, عظیم، گنده

بسیار بزرگ, عظیم، گنده

Ex: They built a huge sandcastle that towered over the other ones on the beach .آن‌ها یک قلعه شنی عظیم ساختند که بر فراز دیگران در ساحل قرار داشت.

بستن

[صفت]

extremely large in physical dimensions

عظیم, خیلی بزرگ، بسیار زیاد

عظیم, خیلی بزرگ، بسیار زیاد

Ex: The tree in their backyard was enormous, providing shade for the entire garden .درخت در حیاط خلوت آنها **عظیم** بود، سایه‌ای برای کل باغ فراهم می‌کرد.

بستن

[صفت]

extremely large in size

غول‌پیکر, بسیار بزرگ، عظیم‌الجثه، غول‌آسا

غول‌پیکر, بسیار بزرگ، عظیم‌الجثه، غول‌آسا

Ex: The giant iceberg floated in the Arctic Ocean , posing a hazard to passing ships .کوه یخ **عظیم** در اقیانوس منجمد شمالی شناور بود و برای کشتی‌های عبوری خطر ایجاد می‌کرد.

بستن

[صفت]

magnificent in size and appearance

بزرگ و با شکوه

بزرگ و با شکوه

Ex: The grand yacht was equipped with luxurious amenities and state-of-the-art technology .قایق تفریحی **مجلل** با امکانات لوکس و فناوری پیشرفته مجهز شده بود.

بستن

[صفت]

extremely large or heavy

غول پیکر, عظیم

غول پیکر, عظیم

Ex: The ancient castle was built with massive stone walls , standing strong for centuries .قلعه باستانی با دیوارهای سنگی **عظیم** ساخته شده بود، قرن‌ها استوار ایستاده است.

بستن

[صفت]

extremely small

کوچک, بسیار کم، بسیار ریز

کوچک, بسیار کم، بسیار ریز

Ex: The tiny kitten fit comfortably in the palm of her hand .بچه گربه **کوچک** به راحتی در کف دستش جا شد.

بستن

[صفت]

below average in size

کوچک, کم

کوچک, کم

Ex: He handed her a little box tied with a ribbon.او به او یک جعبه **کوچک** که با روبان بسته شده بود داد.

بستن

[صفت]

too small to be seen with the naked eye

پوشیده بر چشمان عادی

پوشیده بر چشمان عادی

Ex: The microscopic particles in the air were causing allergies .ذرات **میکروسکوپی** در هوا باعث ایجاد آلرژی می‌شدند.

بستن

[صفت]

having a very small size

بسیار کوچک

بسیار کوچک

Ex: The dollhouse had teeny furniture that looked incredibly realistic.خانه عروسکی مبلمان **کوچک** داشت که به طور باورنکردنی واقعی به نظر می‌رسید.

بستن

[صفت]

characterized by a limited or reduced size

کوچک یا محدود

کوچک یا محدود

Ex: The garden included a small-scale pond and miniature statues .باغ شامل یک حوضچه **در مقیاس کوچک** و مجسمه‌های مینیاتوری بود.

بستن

[صفت]

describing something that is small enough to fit in a pocket

خیلی کوچک

خیلی کوچک

Ex: The pocket-sized book was perfect for reading during commutes .کتاب **جیبی** برای خواندن در طول رفت و آمد عالی بود.

بستن

[صفت]

smaller or less significant in degree or amount

کم‌اهمیت تر, کوچکتر

کم‌اهمیت تر, کوچکتر

Ex: The surgery involved only minor procedures and required minimal recovery time .جراحی فقط شامل روش‌های **جزئی** بود و به زمان بهبودی کمی نیاز داشت.

بستن

[صفت]

describing something that is smaller than usual, typically in a cute or compact way

بسیار کوچک

بسیار کوچک

بستن

[صفت]

extremely small or minuscule in size

میکروسکوپی, ذره‌بینی

میکروسکوپی, ذره‌بینی

بستن

[صفت]

extremely small, typically between 1 and 100 billionths of a meter, where materials show unique properties

فوق‌العاده کوچک

فوق‌العاده کوچک

بستن

[صفت]

referring to something that is very small, like a baby animal or a small version of something

خیلی کوچک

خیلی کوچک

بستن

[صفت]

smaller than the typical or expected size

کوچکتر از حد معمول

کوچکتر از حد معمول

بستن

[صفت]

below average in physical size

کوچک

کوچک

Ex: The small cottage nestled comfortably in the forest clearing .کلبه **کوچک** به راحتی در فضای باز جنگل جای گرفته بود.

بستن

[صفت]

having a size that is not too big or too small, but rather in the middle

متوسط

متوسط

Ex: The painting was of medium size , filling the space on the wall nicely .نقاشی **اندازه متوسطی** داشت و فضای روی دیوار را به خوبی پر می‌کرد.

بستن

[صفت]

above average in size or extent

بزرگ

بزرگ

Ex: The elephant is a big animal .فیل یک حیوان **بزرگ** است.

بستن

[صفت]

having a relatively large size

بزرگ

بزرگ

Ex: The house has a sizable backyard that is perfect for family gatherings .خانه یک حیاط خلوت **وسیع** دارد که برای دورهمی‌های خانوادگی عالی است.

بستن

[فعل]

to increase the size or quantity of something

بزرگ کردن, بسط دادن، توسعه دادن

بزرگ کردن, بسط دادن، توسعه دادن

Ex: The company plans to enlarge its workforce next year .شرکت برنامه دارد که نیروی کار خود را سال آینده **افزایش** دهد.

بستن

[فعل]

to increase the size, scale, or dimensions of something, typically making it larger or more substantial than it was before

بزرگ کردن

بزرگ کردن

Ex: We need to upsize the font so it 's easier to read .ما نیاز داریم که **اندازه** فونت را **افزایش دهیم** تا خواندن آن آسان تر شود.

بستن

واژگان برای IELTS Academic (نمره 5)

دانلود اپلیکشن LanGeek