مواد غذایی - انواع و بخش‌های مختلف میوه‌ها و سبزیجات

در اینجا شما برخی از کلمات انگلیسی مربوط به قسمت‌ها و انواع مختلف میوه‌ها و سبزیجات مانند "ساقه"، "پالپ" و "حبوبات" را یاد خواهید گرفت.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
مواد غذایی
edible [صفت]
اجرا کردن

قابل‌خوردن

Ex: Make sure the meat is cooked enough to be edible .
inedible [صفت]
اجرا کردن

غیرخوراکی

Ex: He received a beautifully decorated cake , but the fondant decorations were inedible .

او یک کیک زیبا و تزئین شده دریافت کرد، اما تزئینات فوندانت غیرقابل خوردن بودند.

achene [اسم]
اجرا کردن

*فندقه

Ex: The squirrel buried the achene in the ground , unknowingly aiding in the plant 's reproduction .

سنجاب میوه خشک را در زمین دفن کرد، ناخواسته به تکثیر گیاه کمک کرد.

nut [اسم]
اجرا کردن

مغز (میوه)

Ex: The squirrel was running with a small nut in its mouth .

سنجاب با یک آجیل کوچک در دهانش می‌دوید.

caryopsis [اسم]
اجرا کردن

*گندمه

Ex: The child carefully planted caryopses of wildflowers in the garden .

کودک با دقت دانه‌های خشک گل‌های وحشی را در باغ کاشت.

drupe [اسم]
اجرا کردن

*شفت

Ex: The market was filled with an assortment of drupes , each displaying its unique shape , size , and color .

بازار پر از انواع میوه‌های هسته‌دار بود، هر کدام شکل، اندازه و رنگ منحصر به فرد خود را نمایش می‌دادند.

capsule [اسم]
اجرا کردن

کپسول (میوه)

Ex: She collected capsules from various plants and carefully stored them for future study .

او کپسول‌ها را از گیاهان مختلف جمع‌آوری کرد و آن‌ها را برای مطالعه آینده به دقت ذخیره کرد.

stone fruit [اسم]
اجرا کردن

*میوه هسته‌دار

Ex: Her favorite among all the stone fruits is the peach .

میوه مورد علاقه او در میان همه میوه‌های هسته‌دار هلو است.

pome [اسم]
اجرا کردن

*سیبی (میوه)

Ex: He picked a ripe apple from the tree , enjoying the crispness of the pome .

او یک سیب رسیده از درخت چید، از تردی pome لذت برد.

citrus [اسم]
اجرا کردن

مرکبات

Ex:

او از مزه ترش کومکوات، یک میوه مرکبات کوچک و تند، متعجب شد.

اجرا کردن

میوه تجمعی

Ex: She enjoyed the juicy sweetness of raspberries , an aggregate fruit .

او از شیرینی آبدار تمشک لذت برد، یک میوه تجمعی.

اجرا کردن

میوه چندگانه

Ex: She enjoyed a delicious smoothie made with a blend of multiple fruits .

او از یک اسموتی خوشمزه که با مخلوطی از میوه‌های چندگانه درست شده بود لذت برد.

اجرا کردن

میوه کاذب

Ex: The children were excited to try the unusual-looking dragon fruit , an exotic accessory fruit .

بچه‌ها هیجان‌زده بودند که میوه اژدهای عجیب‌الشان را امتحان کنند، یک میوه فرعی عجیب.

seedless [صفت]
اجرا کردن

بی دانه

Ex: I could n't resist the temptation of buying a bag of seedless tangerines .

نتوانستم در برابر وسوسه خرید یک کیسه نارنگی بی‌دانه مقاومت کنم.

leafy [صفت]
اجرا کردن

برگدار

Ex: The restaurant offered a refreshing salad with a mix of leafy greens and crunchy vegetables .

رستوران یک سالاد طراوت‌بخش با مخلوطی از سبزیجات برگ‌دار و سبزیجات ترد ارائه داد.

اجرا کردن

*سبزیجات خام

Ex: My grandfather enjoys growing his own salad greens in his backyard garden .

پدربزرگ من از پرورش سبزیجات سالاد خود در باغ حیاط خلوت لذت می‌برد.

bulb [اسم]
اجرا کردن

پیاز (گیاه‌شناسی)

Ex: Gardeners plant daffodil bulbs in the fall so they can bloom in early spring .

باغبان‌ها پیاز گل نرگس را در پاییز می‌کارند تا در اوایل بهار شکوفه بزنند.

stem [اسم]
اجرا کردن

ساقه

Ex: After picking the herbs , she removed the stems and used the leaves for cooking .

بعد از چیدن گیاهان، او ساقه‌ها را جدا کرد و از برگ‌ها برای پخت و پز استفاده کرد.

root [اسم]
اجرا کردن

ریشه

Ex:

باغبان درخت قدیمی را کند تا ریشه‌های بزرگ و درهم تنیده‌اش را که در سراسر باغ گسترده شده بود، از بین ببرد.

tuber [اسم]
اجرا کردن

غده

Ex: She carefully lifted the ginger tuber from the soil .

او با دقت غده زنجبیل را از خاک بلند کرد.

tuberous [صفت]
اجرا کردن

غده‌ای

Ex: It was a delight to see the tuberous vines of the morning glory climbing up the garden fence .

دیدن تاک‌های غده‌ای گل نیلوفر صبحگاهی که روی نرده باغ بالا می‌رفتند، لذت بخش بود.

marrow [اسم]
اجرا کردن

کدو مسمایی

Ex: My mother added diced marrow to a summer salad , providing a refreshing and nutritious element to the mix .

مادرم کدو خرد شده را به سالاد تابستانی اضافه کرد و عنصری طراوت‌بخش و مغذی به مخلوط داد.

core [اسم]
اجرا کردن

هسته

Ex: After cutting the melon , she discarded the core .

بعد از برش خربزه، او هسته را دور انداخت.

dextrose [اسم]
اجرا کردن

*گلوکز

Ex: My mother always keeps a jar of dextrose in my pantry for baking cookies and cakes .

مادرم همیشه یک شیشه دکستروز در انباری من برای پخت کلوچه و کیک نگه می‌دارد.

flesh [اسم]
اجرا کردن

the soft, edible part of a fruit beneath the skin

Ex: The mango 's golden flesh clung tightly to the pit .
hull [اسم]
اجرا کردن

نیام

Ex: He carefully removed the hull of the walnut before cracking it open .

او با دقت پوسته گردو را قبل از شکستن آن برداشت.

juice [اسم]
اجرا کردن

آب‌میوه

Ex: They mixed the juices of different fruits to create a delicious and colorful blend .

آنها آبمیوه‌های میوه‌های مختلف را مخلوط کردند تا یک ترکیب خوشمزه و رنگارنگ ایجاد کنند.

nectar [اسم]
اجرا کردن

شهد

Ex: She carefully collected the nectar from the blooming flowers to make a delicious homemade honey .

او با دقت شهد را از گل‌های شکوفه‌دار جمع‌آوری کرد تا عسل خانگی خوشمزه‌ای درست کند.

pectin [اسم]
اجرا کردن

*پکتین

Ex: I bought pectin at the store to make my own jelly from fresh fruits .

من پکتین را از فروشگاه خریدم تا ژله خودم را از میوه‌های تازه درست کنم.

peel [اسم]
اجرا کردن

*پوست میوه

Ex: Lemon peel adds flavor to baked goods .
pip [اسم]
اجرا کردن

هسته (درون میوه‌هایی مانند سیب و...)

Ex: The squirrel buried the hazelnut pip in the ground for safekeeping .

سنجاب دانه فندق را برای حفاظت در زمین دفن کرد.

pit [اسم]
اجرا کردن

هسته

Ex: I accidentally bit into a pit while eating the plum and had to be careful next time .

من به طور تصادفی هنگام خوردن آلو یک هسته را گاز زدم و دفعه بعد مجبور شدم مراقب باشم.

pith [اسم]
اجرا کردن

مغز

Ex: The pith of the citrus fruit added a bitter taste to the juice .

مغز میوه مرکبات طعم تلخی به آبمیوه اضافه کرد.

pulp [اسم]
اجرا کردن

پالپ

Ex: He carefully removed the pomegranate seeds , leaving behind the vibrant red pulp .

او با دقت دانه‌های انار را خارج کرد و پالپ قرمز پررنگ را باقی گذاشت.

rind [اسم]
اجرا کردن

پوست

Ex: As the sun beat down , they relaxed on the beach , sipping on cold beverages with slices of lime rind floating on top .

همانطور که خورشید می‌تابید، آن‌ها در ساحل استراحت می‌کردند، نوشیدنی‌های سردی می‌نوشیدند که بر روی آن تکه‌های پوست لیمو شناور بود.

seed [اسم]
اجرا کردن

هسته

Ex: Each seed contains the potential to grow into a new plant , making gardening a rewarding experience .

هر دانه حاوی پتانسیل رشد به یک گیاه جدید است، که باغبانی را به تجربه‌ای پاداش‌دهنده تبدیل می‌کند.

segment [اسم]
اجرا کردن

پر (میوه)

Ex: The tangerine came apart into neat segments .
skin [اسم]
اجرا کردن

پوست (میوه ها، سبزیجات و ...)

Ex: The strawberry 's bright red skin was dotted with tiny seeds , adding texture to its sweet taste .

پوست قرمز روشن توت فرنگی با دانه‌های ریز پوشیده شده بود، که به طعم شیرین آن بافت می‌داد.

stalk [اسم]
اجرا کردن

ساقه

Ex: As she prepared the celery for a salad , she trimmed the leafy stalks and discarded the tougher parts .

وقتی که او کرفس را برای سالاد آماده می‌کرد، ساقه‌های برگدار را کوتاه کرد و قسمت‌های سخت‌تر را دور ریخت.

stone [اسم]
اجرا کردن

the hard inner layer of certain fruits that contains the seed, usually woody

Ex: Remove the stone before eating the peach .
zest [اسم]
اجرا کردن

پوست مرکبات

Ex: I always keep some orange zest on hand to enhance the flavor of my favorite desserts.

من همیشه مقداری پوست پرتقال در دسترس دارم تا طعم دسرهای مورد علاقه‌ام را بهتر کنم.

cob [اسم]
اجرا کردن

یک فندق

Ex: I found a cob of hazelnuts lying on the ground and eagerly started shelling them .

من یک فندق روی زمین پیدا کردم و با اشتیاق شروع به پوست کندن آن کردم.

corncob [اسم]
اجرا کردن

چوب بلال

Ex: The chickens pecked at the corncob , eagerly devouring the remaining bits of corn .

مرغ‌ها به بلال ذرت نوک زدند و با اشتیاق باقی‌مانده‌های ذرت را خوردند.

eye [اسم]
اجرا کردن

چشم

Ex: She examined the potato closely , noticing the small eye where a new sprout would eventually emerge .

او سیب‌زمینی را از نزدیک بررسی کرد، متوجه چشم کوچکی شد که از آنجا جوانه‌ای جدید سرانجام بیرون می‌آید.

floret [اسم]
اجرا کردن

گل کوچک

Ex: He picked off the tiny florets from the cauliflower head to use in his salad .

او گلچه‌های کوچک را از سر کلم پیچ چید تا در سالادش استفاده کند.

top [اسم]
اجرا کردن

سبزیجات خوراکی برگدار

Ex: He chopped the beet tops and sautéed them with garlic for a nutritious side dish .

او برگ‌های چغندر را خرد کرد و با سیر تفت داد تا یک غذای جانبی مغذی درست کند.

endosperm [اسم]
اجرا کردن

درون‌دانه

Ex: The researcher studied the endosperm of various seeds , aiming to understand its role in plant development and nutrition .

محقق آندوسپرم دانه‌های مختلف را مطالعه کرد تا نقش آن را در رشد و تغذیه گیاهان درک کند.

mesocarp [اسم]
اجرا کردن

میان‌بر

Ex: The children eagerly bit into the peach, savoring the delicate and velvety mesocarp.

بچه‌ها با اشتیاق به هلو گاز زدند، لذت بردن از میان‌بر ظریف و مخملی.

seed coat [اسم]
اجرا کردن

*غلاف بذر

Ex: I carefully removed the seed coat of the pumpkin seed before roasting it for a tasty snack .

من با دقت پوسته بذر دانه کدو تنبل را قبل از برشته کردن آن برای یک میان وعده خوشمزه جدا کردم.

exocarp [اسم]
اجرا کردن

برون‌بر

Ex: As I cut into the exocarp of the pineapple , its tropical aroma filled the room , making my mouth water .

همانطور که پوست خارجی آناناس را می‌بریدم، عطر گرمسیری آن اتاق را پر کرد و باعث شد آب دهانم بیاید.

pericarp [اسم]
اجرا کردن

پریکارپ

Ex: As the peach ripened , its pericarp softened and its sweet aroma filled the room .

همانطور که هلو رسید، پریکارپ آن نرم شد و عطر شیرین آن اتاق را پر کرد.

fleshy [صفت]
اجرا کردن

گوشتی

Ex: The chef prepared a fleshy avocado salad , combining its creamy texture with tangy dressing .

آشپز یک سالاد آووکادوی آبدار تهیه کرد که بافت خامه‌ای آن را با سس تند ترکیب می‌کرد.

glace [صفت]
اجرا کردن

شکری

Ex:

بچه‌ها با اشتیاق به سمت آبنبات‌های شیرین‌شده در مغازه شکلات فروشی دست دراز کردند.

overripe [صفت]
اجرا کردن

بیش از حد رسیده

Ex:

او یک موز خیلی رسیده را در کاسه میوه کشف کرد، پوست آن کاملاً قهوه‌ای و نرم شده بود.

pitted [صفت]
اجرا کردن

حفره‌دار

Ex:

دستور غذا آلوهای بی‌هسته می‌خواست.

ripe [صفت]
اجرا کردن

رسیده

Ex: He waited until the bananas were ripe with brown speckles before making banana bread .

او صبر کرد تا موزها با لکه‌های قهوه‌ای رسیده شوند قبل از اینکه نان موز درست کند.

seasonal [صفت]
اجرا کردن

فصلی

Ex: The clothing store stocked up on seasonal winter coats and scarves .

فروشگاه لباس، کت‌های زمستانی و شال‌های فصلی را انبار کرد.

sun-dried [صفت]
اجرا کردن

خشک‌شده

Ex: I discovered a new recipe that called for sun-dried cranberries .

من یک دستور العمل جدید کشف کردم که نیاز به کرنبری های خشک شده در آفتاب داشت.