سطح فوق متوسط - توضیحات فیزیکی

واژگان را برای توصیف ظاهر فیزیکی و ویژگی‌های بدنی به زبان فرانسوی یاد بگیرید.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
سطح فوق متوسط
élancé [صفت]
اجرا کردن

باریک

Ex:

این آسمان‌خراش بلند و باریک بر تمام محله مسلط است.

ronde [صفت]
اجرا کردن

تپل

Ex:

نوزادان اغلب گرد و تپل هستند.

svelte [صفت]
اجرا کردن

باریک اندام

Ex:

ستون‌های لاغر بالکن را نگه می‌دارند.

costaud [صفت]
اجرا کردن

قوی

Ex:

مراقب این صندوق باش، باید قوی باشی تا آن را بلند کنی.

bien bâti [صفت]
اجرا کردن

خوش اندام

Ex:

پسر ۱۸ ساله‌اش به یک مرد جوان خوش‌اندام تبدیل شده است.

maigre [صفت]
اجرا کردن

لاغر

Ex:

مدل‌های لاغر بر روی صحنه‌های مد تسلط دارند.

maigrichon [صفت]
اجرا کردن

لاغر مردنی

Ex:

شاخه‌های لاغر درخت شکننده به نظر می‌رسیدند.

corpulent [صفت]
اجرا کردن

درشت هیکل

Ex:

کشتی‌گیران سومو ورزشکارانی درشت‌اندام اما بسیار چابک هستند.

اجرا کردن

تپل

Ex:

ران‌های چاق و چله مرغ نشان می‌داد که خوب تغذیه شده است.

frêle [صفت]
اجرا کردن

ظریف

Ex:

بعد از عمل جراحی، او برای بلند شدن بیش از حد ضعیف بود.

bouffi [صفت]
اجرا کردن

پف‌آلود

Ex:

انگشتان متورم او دیگر به او اجازه نمی‌دادند که انگشترش را بپوشد.

fluet [صفت]
اجرا کردن

ظریف

Ex:

پرنده‌ای با گردن باریک روی شاخه نشست.

baraqué [صفت]
اجرا کردن

تنومند

Ex:

یک ملوان عضلانی با سهولت قایق را هدایت می‌کرد.

émacié [صفت]
اجرا کردن

لاغر

Ex:

زندانیان جنگی لاغر بودند.

la forme [اسم]
اجرا کردن

هیکل

Ex:

او شکل خود را به دلیل بیماری از دست داد.

اجرا کردن

نما

Ex:

مدل‌ها باید سیلوئت خود را حفظ کنند.

athlétique [صفت]
اجرا کردن

ورزشی

Ex:

دخترشان لاغر و ورزشی است.

le profil [اسم]
اجرا کردن

قیافه

Ex:

من پروفایل شما را در این عکس دوست دارم.

les traits [اسم]
اجرا کردن

چهره

Ex:

ویژگی‌های او با بینی باریک و چشم‌های روشن متمایز می‌شود.

ridé [صفت]
اجرا کردن

پرچین و چروک

Ex:

خورشید صورتش را چروکیده و برنزه کرده بود.

اجرا کردن

چروک دور چشم

Ex:

پای کلاغ او وقتی در آفتاب چشم‌هایش را جمع می‌کند، مشخص می‌شود.

l'âge mûr [اسم]
اجرا کردن

در اوج شکوفایی (سنی)

Ex:

او یک ورزشکار در سن بلوغ عملکرد خود است.

اجرا کردن

در حدود چهل

Ex:

آن‌ها دیر آشنا شدند، حدود چهل سالگی.

اجرا کردن

خوب مانده (سن)

Ex:

برای یک زن 70 ساله، او بسیار خوب حفظ شده است.

vieillir [فعل]
اجرا کردن

پیر شدن

Ex:

سگ من شروع به پیر شدن می‌کند و کمتر فعال می‌شود.

سطح فوق متوسط
روابط اجتماعی و خانوادگی عشق و ازدواج جدایی و اختلاف شخصیت و منش
احساسات و عواطف مهارت‌ها و توانایی‌ها توضیحات فیزیکی مو و مدل مو
مد و استایل کیفیت و شدت نور و درخشش رنگ‌ها و سایه‌ها
خانه و مسکن مکان‌ها و جوها نظافت و نگهداری خودت انجام بده و ابزارها
مشکلات و تعمیرات در خانه اندازه‌گیری و ابعاد مقدار و نسبت‌ها ریاضیات و محاسبه
هندسه و اشکال اقدامات فیزیکی و حرکات وضعیت و حرکات بدن تناسب اندام و تمرین
ورزش و رقابت سفر و گردشگری حمل و نقل و ترافیک طبیعت و محیط زیست
باغبانی و کاشت گلها و گیاهان حیوانات و دامپروری آب و هوا و هوا
بوم‌شناسی و خطرات طبیعی آموزش و مطالعات علوم و پژوهش فناوری و دیجیتال
سلامتی، بیماری‌ها و آسیب‌ها مراقبت پزشکی ناتوانی و تحرک سلامت روان و اختلالات
تغذیه و مواد غذایی آشپزی و آماده‌سازی اعتیاد و وابستگی دین و معنویت
سیاست و شهروندی حقوق و عدالت کار و شرکت اقتصاد و تجارت
بانکداری و امور مالی جامعه و مسائل اجتماعی فلسفه و اخلاق Histoire
هنر و نقاشی رسانه و سمعی‌بصری صنایع دستی و آفرینش مواد و سنگ‌های قیمتی
ساخت و ساز و ساختمان ادبیات و خواندن داستان و فانتزی خرافات و قدرت‌ها
ادراک و احساسات دشواری‌ها و موانع خطر و جسارت علل و پیامدها
ترجیحات و بیزاری‌ها امید و ناامیدی تغییر و دگرگونی زمان و مدت
اندیشه و ذهن ارتباط و گفتمان