سطح فوق متوسط - رنگ‌ها و سایه‌ها

واژگان را برای توصیف رنگ‌ها، سایه‌ها و تغییرات رنگی در فرانسوی بیاموزید.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
سطح فوق متوسط
chatoyant [صفت]
اجرا کردن

پر زرق و برق

Ex:

این پارچه درخشان برای یک لباس شب عالی است.

fluorescent [صفت]
اجرا کردن

شب‌رنگ

Ex:

این ماژیک فلورسنت برای هایلایت کردن عالی است.

cerise [صفت]
اجرا کردن

(به رنگ) گیلاس

Ex:

گل‌ها گلبرگ‌هایی به رنگ گیلاس دارند.

bonbon [صفت]
اجرا کردن

نوعی صورتی

Ex:

بادکنک‌های بنبن با دکور ساده در تضاد بودند.

abricot [صفت]
اجرا کردن

(رنگ) زردآلویی

Ex:

پرده‌های زردآلویی نور گرمی به اتاق می‌دهند.

acajou [صفت]
اجرا کردن

رنگ ماهاگونی [نوعی قهوه‌ای سوخته]

Ex:

مبلمان آبنوس ظاهری گرم می‌بخشد.

brique [صفت]
اجرا کردن

(رنگ) آجری

Ex:

شال آجری رنگ او به طور کامل لباسش را تکمیل می‌کند.

pourpre [صفت]
اجرا کردن

قرمز تیره

Ex:

این شراب رنگ ارغوانی زیبایی دارد.

chocolat [صفت]
اجرا کردن

(رنگ) شکلاتی

Ex:

دیوارهای شکلاتی یک فضای دنج ایجاد می‌کنند.

turquoise [صفت]
اجرا کردن

فیروزه‌ای (رنگ)

Ex:

دیوارهای فیروزه‌ای به اتاق حال و هوای تازه می‌دهند.

framboise [صفت]
اجرا کردن

(به رنگ) قرمز تمشکی

Ex:

این رژلب تمشک رنگ چهره‌اش را برجسته می‌کند.

corail [صفت]
اجرا کردن

(به رنگ) صورتی مرجانی

Ex:

دیوارهای مرجانی یک فضای گرمسیری ایجاد می‌کنند.

bordeaux [صفت]
اجرا کردن

(به رنگ) شرابی

Ex:

این کت بورگوندی کاملاً با کفش‌های سیاه شما هماهنگ خواهد شد.

lavande [صفت]
اجرا کردن

اسطوخودوسی

Ex:

لباس اسطوخودوس رنگ او چشمان سبزش را برجسته می‌کند.

moutarde [صفت]
اجرا کردن

خردلی

Ex:

پرده‌های خردلی اتاق را گرم می‌کنند.

noisette [صفت]
اجرا کردن

(به رنگ) فندقی

Ex:

این شال فندقی رنگ به خوبی با کت شما هماهنگ است.

ocre [صفت]
اجرا کردن

(رنگ) اخرایی

Ex:

تپه‌های خاکی رنگ در زیر آفتاب خودنمایی می‌کنند.

pistache [صفت]
اجرا کردن

(به رنگ) مغزپسته‌ای

Ex:

من واقعاً این رنگ پسته‌ای را برای دیوارها دوست دارم.

rouille [صفت]
اجرا کردن

(رنگ) فندقی

Ex:

این رنگ زنگ‌زده این فصل بسیار مد است.

sable [صفت]
اجرا کردن

شنی (نوعی رنگ)

Ex:

دیوار با یک رنگ شنی بسیار نرم رنگ‌آمیزی شده است.

saumon [صفت]
اجرا کردن

گلبهی

Ex:

این شفق رنگ ماهی سالمون زیبایی به خود می‌گیرد.

noircir [فعل]
اجرا کردن

سیاه کردن

Ex:

فلز به دلیل رطوبت شروع به سیاه شدن می‌کند.

blanchir [فعل]
اجرا کردن

سفید کردن

Ex:

نقاش‌ها قبل از رنگ‌آمیزی مجدد، دیوارها را سفید می‌کنند.

verdir [فعل]
اجرا کردن

سبز شدن

Ex:

مزرعه‌ها پس از باران‌های آوریل سبز می‌شوند.

سطح فوق متوسط
روابط اجتماعی و خانوادگی عشق و ازدواج جدایی و اختلاف شخصیت و منش
احساسات و عواطف مهارت‌ها و توانایی‌ها توضیحات فیزیکی مو و مدل مو
مد و استایل کیفیت و شدت نور و درخشش رنگ‌ها و سایه‌ها
خانه و مسکن مکان‌ها و جوها نظافت و نگهداری خودت انجام بده و ابزارها
مشکلات و تعمیرات در خانه اندازه‌گیری و ابعاد مقدار و نسبت‌ها ریاضیات و محاسبه
هندسه و اشکال اقدامات فیزیکی و حرکات وضعیت و حرکات بدن تناسب اندام و تمرین
ورزش و رقابت سفر و گردشگری حمل و نقل و ترافیک طبیعت و محیط زیست
باغبانی و کاشت گلها و گیاهان حیوانات و دامپروری آب و هوا و هوا
بوم‌شناسی و خطرات طبیعی آموزش و مطالعات علوم و پژوهش فناوری و دیجیتال
سلامتی، بیماری‌ها و آسیب‌ها مراقبت پزشکی ناتوانی و تحرک سلامت روان و اختلالات
تغذیه و مواد غذایی آشپزی و آماده‌سازی اعتیاد و وابستگی دین و معنویت
سیاست و شهروندی حقوق و عدالت کار و شرکت اقتصاد و تجارت
بانکداری و امور مالی جامعه و مسائل اجتماعی فلسفه و اخلاق Histoire
هنر و نقاشی رسانه و سمعی‌بصری صنایع دستی و آفرینش مواد و سنگ‌های قیمتی
ساخت و ساز و ساختمان ادبیات و خواندن داستان و فانتزی خرافات و قدرت‌ها
ادراک و احساسات دشواری‌ها و موانع خطر و جسارت علل و پیامدها
ترجیحات و بیزاری‌ها امید و ناامیدی تغییر و دگرگونی زمان و مدت
اندیشه و ذهن ارتباط و گفتمان