واژگان را برای صحبت درباره ادراکات، احساسات و تجربیات حسی بیاموزید.
مرور
فلشکارتها
املای کلمه
آزمون
بینایی
عینکها به بهبود بینایی کمک میکنند.
نگاه
او به دلیل خجالتی بودن نگاهش را پایین انداخت.
مشاهده
او در طول مشاهده پدیده یادداشت برداشت.
درخشش
روشنایی به بهتر خواندن کمک میکند.
تاریکی
آنها در تاریکی بدون چراغ راه رفتند.
تار (ناواضح)
مرز بین دو رنگ مبهم است.
غرش
موتور ماشین یک غرش قدرتمند تولید میکرد.
خوشآهنگ
کوک سازها کاملاً هماهنگ است.
لحن
موسیقیدانان روی تونالیته ارکستر کار میکنند.
گوشخراش
ارکستر در حین گرمکردن، صدای ناهماهنگ تولید کرد.
طنین انداختن
کلمات سخنران در قلب شنوندگان طنین میاندازد.
زدن (بر در، تخته و...)
اگر نیاز به کمک داری سه بار بکوب.
نجوا کردن
ما زیر لب حرف میزنیم تا کودک را بیدار نکنیم.
فریاد زدن
کودکان در حیاط از خوشحالی فریاد میزدند.
لمس کردن
باستانشناسان برای تشخیص کتیبهها، اشیاء را لمس میکنند.
من با انگشتم دمای آب را امتحان میکنم.
بیمزه
او این پنیر را بیمزه مییابد.
مزه مزه کردن
آنها از هر لحظه تعطیلات خود لذت میبرند.
متعفن
ماهی فراموش شده در یخچال متعفن بود.
خوشبو
او ادویههای معطر را به سوپ اضافه کرد.