مهارت‌های واژگان SAT 2 - درس 23

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
مهارت‌های واژگان SAT 2
parsimony [اسم]
اجرا کردن

کم‌خرجی

Ex: Out of parsimony , she bought only what was on sale and assembled meals from staples .

به دلیل صرفه‌جویی، او فقط چیزهایی را که حراج بودند خرید و وعده‌های غذایی را از مواد اصلی تهیه کرد.

اجرا کردن

خسیس

Ex: They were known for their parsimonious spending , always looking for the cheapest options .

آنها به خاطر هزینه‌های خسیسانه‌شان معروف بودند، همیشه به دنبال ارزان‌ترین گزینه‌ها می‌گشتند.

اجرا کردن

توضیح دادن

Ex: He was able to explicate the philosophical concept in simple terms .

او توانست مفهوم فلسفی را به زبان ساده توضیح دهد.

explicit [صفت]
اجرا کردن

واضح

Ex: She made an explicit request for the changes to be implemented immediately .

او درخواست صریحی برای اجرای فوری تغییرات ارائه داد.

to carp [فعل]
اجرا کردن

شکایت کردن

Ex: Critics seem to carp endlessly about plot holes no one else even notices .

منتقدان به نظر می‌رسد بی‌پایان درباره‌ی نق زدن به حفره‌های داستانی که هیچ‌کس دیگر حتی متوجه نمی‌شود.

carping [اسم]
اجرا کردن

عیب‌جو

Ex:

بحث پر از منتقدان carping بود که بر روی اشتباهات پیش پا افتاده تمرکز داشتند.

ferocity [اسم]
اجرا کردن

وحشی‌گری

Ex: With ferocity , the boxer landed punch after powerful punch on his opponent .

با خشونت، بوکسور مشت پشت مشت قدرتمند را به حریفش وارد کرد.

ferocious [صفت]
اجرا کردن

وحشی

Ex: The ferocious storm battered the coast , causing widespread damage .

طوفان خشمگین به ساحل حمله کرد و باعث خسارات گسترده شد.

to parch [فعل]
اجرا کردن

خشک شدن (در معرض گرما)

Ex: If it does n't rain soon , the drought will parch more land .

اگر به زودی باران نبارد، خشکسالی زمین‌های بیشتری را خشک خواهد کرد.

parched [صفت]
اجرا کردن

خشک‌شده (در معرض آفتاب)

Ex: The parched earth desperately needed rain after the long drought .

زمین خشکیده پس از خشکسالی طولانی به شدت به باران نیاز داشت.

lithe [صفت]
اجرا کردن

چست‌وچالاک

Ex: His lithe form made him a natural at martial arts , where agility was key .

فرم چابک او او را در هنرهای رزمی که چابکی کلید بود، طبیعی کرد.

lithesome [صفت]
اجرا کردن

ظریف و منعطف

Ex: She envied her friend 's lithesome figure able to perform yoga poses with seeming ease .

او به اندام نرم و انعطاف‌پذیر دوستش که قادر به انجام حرکات یوگا با سهولت ظاهری بود، حسادت می‌کرد.

epitaph [اسم]
اجرا کردن

گورنوشته

Ex: Generations later , visitors could still make out parts of the worn epitaph carved into the aging marble .

نسل‌ها بعد، بازدیدکنندگان هنوز می‌توانستند بخش‌هایی از کتیبه فرسوده حکاکی شده بر مرمر پیر را تشخیص دهند.

epithet [اسم]
اجرا کردن

انگ

Ex: His rivals used " Crazy Joe " as an epithet to refer to him in attempts to undermine his character .

رقبای او از "جو دیوانه" به عنوان لقب برای اشاره به او در تلاش‌هایی برای تضعیف شخصیتش استفاده کردند.

epitome [اسم]
اجرا کردن

نمونه

Ex: Their restored Victorian home was the epitome of elegant vintage charm .

خانه ویکتوریایی بازسازی شده آنها نمونه کامل جذابیت کلاسیک شیک بود.

اجرا کردن

تجلی (چیزی) بودن

Ex: His approach to leadership epitomized encouragement and humility .

رویکرد او به رهبری نماد تشویق و فروتنی بود.

amateur [صفت]
اجرا کردن

غیرحرفه‌ای

Ex:

تلاش‌های او برای تعمیر خانه منجر به تعمیرات آماتور شد که فاقد دوام یا رعایت مقررات بودند.

amatory [صفت]
اجرا کردن

عاشقانه

Ex: Scholars analyzed the amatory themes and metaphors commonly found in romantic poetry from that era .

محققان موضوعات عاشقانه و استعاره‌های رایج در شعر رمانتیک آن دوران را تحلیل کردند.

curt [صفت]
اجرا کردن

مختصر

Ex:

مدیر یک خلاصه کوتاه از مسائل و آنچه باید انجام شود ارائه داد، بدون اینکه وقت را بر روی جزئیات غیرضروری تلف کند.

to curtail [فعل]
اجرا کردن

خلاصه کردن

Ex: Doctors told the injured athlete she would need to curtail her career .

پزشکان به ورزشکار مصدوم گفتند که باید حرفه خود را کوتاه کند.