واژگان برای IELTS General (نمره 6-7) - Complexity

در اینجا، شما برخی از کلمات انگلیسی مربوط به پیچیدگی را یاد خواهید گرفت که برای آزمون IELTS General Training ضروری هستند.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
واژگان برای IELTS General (نمره 6-7)
intricate [صفت]
اجرا کردن

پیچیده

Ex: She wore an intricate necklace made of intertwined gold chains .

او یک گردنبند پیچیده از زنجیرهای طلای درهم تنیده پوشیده بود.

involved [صفت]
اجرا کردن

پیچیده

Ex:

مسئله ریاضی پیچیده بود و برای حل آن چندین مرحله لازم بود.

elaborate [صفت]
اجرا کردن

پرنقش‌ونگار

Ex: The fashion designer showcased her talent with an elaborate evening gown , complete with cascading layers of chiffon and bejeweled accents .

طراح مد استعداد خود را با یک لباس شب پیچیده، همراه با لایه‌های آبشاری شیفون و تزئینات جواهرنشان به نمایش گذاشت.

اجرا کردن

پیچیده

Ex: The new smartphone features sophisticated technology , including advanced facial recognition and augmented reality capabilities .

گوشی هوشمند جدید دارای فناوری پیچیده‌ای است، از جمله تشخیص چهره پیشرفته و قابلیت‌های واقعیت افزوده.

detailed [صفت]
اجرا کردن

مفصل

Ex: The detective took detailed notes during the investigation to ensure nothing was overlooked .

کارآگاه در طول تحقیق یادداشت‌های مفصل برداشت تا مطمئن شود چیزی از قلم نیفتاده است.

perplexing [صفت]
اجرا کردن

گیج‌کننده

Ex: The professor posed a perplexing question that stumped the entire class .

پروفسور سوال گیج کننده‌ای پرسید که کل کلاس را متحیر کرد.

ambiguous [صفت]
اجرا کردن

مبهم

Ex: The phrase " I saw her duck " is ambiguous because it could mean seeing a bird or watching someone lower their head .

عبارت "من اردک او را دیدم" مبهم است زیرا می‌تواند به معنای دیدن یک پرنده یا تماشای کسی باشد که سرش را پایین می‌آورد.

tricky [صفت]
اجرا کردن

دشوار

Ex: Balancing on a narrow beam during gymnastics practice is tricky and requires focus and control .

تعادل بر روی تیر باریک در تمرین ژیمناستیک دشوار است و به تمرکز و کنترل نیاز دارد.

troublesome [صفت]
اجرا کردن

دردسرساز

Ex: The troublesome customer 's constant complaints created tension in the restaurant .

شکایت‌های مداوم مشتری مشکل‌ساز تنش در رستوران ایجاد کرد.

baffling [صفت]
اجرا کردن

گیج‌کننده

Ex:

مسئله پیچیده ریاضی برای دانش‌آموزان کاملاً گیج‌کننده بود.

problematic [صفت]
اجرا کردن

مشکل‌ساز

Ex: His late arrival was problematic for the team 's progress .

ورود دیرهنگام او برای پیشرفت تیم مشکل‌ساز بود.

mystifying [صفت]
اجرا کردن

رازآلود

Ex:

لبخند مرموز روی صورتش او را به فکر فرو برد.

bewildering [صفت]
اجرا کردن

گیج‌کننده

Ex:

نظریه علمی آنقدر پیچیده بود که برای اکثر مردم گیج کننده به نظر می رسید.

simple [صفت]
اجرا کردن

ساده

Ex: Solving the puzzle was simple ; it only required logical thinking and observation .

حل پازل ساده بود؛ فقط نیاز به تفکر منطقی و مشاهده داشت.

effortless [صفت]
اجرا کردن

ساده

Ex:

دستور غذا آنقدر ساده بود که پختن شام بدون زحمت و سریع احساس شد.

plain [صفت]
اجرا کردن

ساده (در طراح)

Ex: The house had a plain exterior , with no decorative features or architectural flourishes .

خانه ظاهری ساده داشت، بدون ویژگی‌های تزئینی یا تزئینات معماری.

undemanding [صفت]
اجرا کردن

ساده و بی‌دردسر

Ex:

آنها از یک پیاده‌روی بی‌توقع لذت بردند که برای مبتدیان مناسب بود.

اجرا کردن

کاربرپسند

Ex: He developed a user-friendly tool for analyzing data quickly .

او یک ابزار کاربرپسند برای تحلیل سریع داده‌ها توسعه داد.

smooth [صفت]
اجرا کردن

آسان

Ex: Having planned thoroughly , the event unfolded smooth and without any hitches .

با برنامه‌ریزی دقیق، رویداد به راحتی و بدون هیچ مشکلی برگزار شد.

اجرا کردن

بدون چالش

Ex:

برای کسی با مهارت‌های او، کار احساس بی‌چالشی و تکراری می‌داد.

painless [صفت]
اجرا کردن

بی‌زحمت

Ex: The workout was designed to be painless , allowing beginners to participate easily .

تمرین طوری طراحی شده بود که بی‌درد باشد، به مبتدیان اجازه می‌دهد به راحتی شرکت کنند.

austere [صفت]
اجرا کردن

ساده

Ex: The artist 's work was noted for its austere beauty , focusing on pure form and subtlety rather than elaborate detail .

کار هنرمند به دلیل زیبایی ساده و بی‌آلایشش مورد توجه قرار گرفت، که بر فرم خالص و ظرافت تمرکز داشت به جای جزئیات پیچیده.

unambiguous [صفت]
اجرا کردن

بدون ابهام

Ex: Her unambiguous instructions made it easy for the team to complete the project successfully .

دستورالعمل‌های بی‌ابهام او انجام موفقیت‌آمیز پروژه را برای تیم آسان کرد.

minimal [صفت]
اجرا کردن

ساده و بدون تزئین

Ex: The room 's decor was intentionally minimal , featuring only essential furniture and a neutral color palette .

دکوراسیون اتاق عمداً مینیمال بود، که فقط شامل مبلمان ضروری و یک پالت رنگ خنثی می‌شد.

واژگان برای IELTS General (نمره 6-7)
اندازه و مقیاس ابعاد وزن و پایداری افزایش مقدار
کاهش مقدار Intensity زمان و مدت فضا و منطقه
اشکال Speed Significance Insignificance
قدرت و نفوذ بی نظیری عمومیت Complexity
کیفیت بالا کیفیت پایین Value چالش‌ها
ثروت و موفقیت فقر و شکست سن و ظاهر شکل بدن
Wellness قابلیت فکری ناتوانی فکری صفات مثبت انسانی
صفات منفی انسان ویژگی‌های اخلاقی رفتارهای مالی رفتارهای اجتماعی
صفات تندخو پاسخ‌های عاطفی مثبت پاسخ‌های عاطفی منفی حالت‌های عاطفی مثبت
حالت‌های عاطفی منفی طعم‌ها و بوها بافت‌ها صداها
Temperature Probability تلاش و پیشگیری نظرات
افکار و تصمیمات تشویق و دلسردی دانش و اطلاعات درخواست و پیشنهاد
احترام و تایید پشیمانی و اندوه اقدامات رابطه‌ای اقدامات و واکنش های فیزیکی
زبان بدن و حرکات حالت‌ها و موقعیت‌ها حرکات فرماندهی و اعطای مجوزها
درگیر شدن در ارتباط کلامی درک و یادگیری درک حواس پیش‌بینی
لمس و نگه داشتن خوردن و نوشیدن تهیه غذا تغییر و شکل دادن
خلق و تولید سازماندهی و جمع آوری سرگرمی ها و روال ها Shopping
مالی و ارز Workplace زندگی اداری شغل‌های تخصصی
مشاغل کار دستی مشاغل خدمات و پشتیبانی حرفه‌های خلاقانه و هنری House
Human Body Health ورزش مسابقات ورزشی
Transportation Society رویدادهای اجتماعی حیوانات
بخش های شهر غذا و نوشیدنی دوستی و دشمنی جنسیت و تمایلات جنسی
Family سبک‌های رابطه روابط عاشقانه احساسات مثبت
احساسات منفی سفر و گردشگری Migration مواد
Pollution فجایع قیدهای نظر و قطعیت قیدهای حالت
Weather قیدهای درجه قیدهای زمان و تکرار قیدهای هدف و تأکید
قیدهای پیوندی