واژگان ضروری برای TOEFL - سینما و تئاتر

در اینجا شما برخی از کلمات انگلیسی درباره سینما و تئاتر، مانند "تریلر"، "صحنه"، "بازیگران" و غیره را یاد خواهید گرفت که برای آزمون TOEFL مورد نیاز است.

review-disable

مرور

flashcard-disable

فلش‌کارت‌ها

spelling-disable

املای کلمه

quiz-disable

آزمون

شروع یادگیری
واژگان ضروری برای TOEFL
ballet [اسم]
اجرا کردن

نمایش باله

Ex: She enrolled in ballet classes to improve her posture and flexibility .

او در کلاس‌های باله ثبت‌نام کرد تا وضعیت بدن و انعطاف‌پذیری خود را بهبود بخشد.

Broadway [اسم]
اجرا کردن

برادوی (خیابان و منطقه تئاتری در نیویورک)

Ex: Broadway productions range from classic musicals to cutting-edge plays , catering to a wide range of audience preferences .

تولیدات برادوی از موزیکال‌های کلاسیک تا نمایش‌های پیشرو را شامل می‌شود که به طیف گسترده‌ای از ترجیحات مخاطبان پاسخ می‌دهد.

اجرا کردن

فیلم بلند

Ex: He landed a leading role in the feature film after impressing casting directors with his audition tape .

او پس از تحت تأثیر قرار دادن کارگردان‌های کست با نوار آزمونش، نقش اصلی را در فیلم بلند به دست آورد.

trailer [اسم]
اجرا کردن

پیش‌نمایش

Ex: The action-packed trailer showcased thrilling stunts and special effects , leaving viewers excited for the movie .
sequel [اسم]
اجرا کردن

دنباله (فیلم، کتاب و غیره)

Ex: After the success of the first play , the theater announced plans for a sequel to further explore the characters and their relationships .

پس از موفقیت اولین نمایش، تئاتر برنامه‌هایی را برای یک ادامه اعلام کرد تا بیشتر به کاوش در شخصیت‌ها و روابط آنها بپردازد.

blockbuster [اسم]
اجرا کردن

(فیلم، کتاب و غیره) بسیار پرفروش

Ex:

تور کنسرت یک موفقیت بلوکباستر بود، که استادیوم‌ها را در سراسر کشور به فروش کامل رساند.

classic [اسم]
اجرا کردن

اثر کلاسیک

Ex: The book is regarded as a classic in English literature .
to stage [فعل]
اجرا کردن

روی صحنه اجرا کردن

Ex: The director is known for staging elaborate and visually stunning plays .

کارگردان به خاطر اجرا کردن نمایش‌های پیچیده و دیدنی شناخته می‌شود.

to cast [فعل]
اجرا کردن

انتخاب کردن

Ex: They cast several actors from different backgrounds to bring diversity to the film .

آنها چندین بازیگر از پیشینه‌های مختلف را انتخاب کردند تا تنوع را به فیلم بیاورند.

to adapt [فعل]
اجرا کردن

اقتباس کردن

Ex: The screenwriter successfully adapted the nonfiction book into a gripping true-crime series .

فیلمنامه‌نویس با موفقیت کتاب غیرداستانی را به یک سریال جنایی واقعی جذاب تطبیق داد.

adaptation [اسم]
اجرا کردن

اقتباس (فیلم، کتاب و...)

Ex: The adaptation remained faithful to the original stage play , preserving its timeless themes and dialogue .

اقتباس به نمایش صحنه‌ای اصلی وفادار ماند و تم‌ها و دیالوگ‌های جاودانه آن را حفظ کرد.

to cut [فعل]
اجرا کردن

بخشی (از فیلم، نوار و غیره را) حذف کردن

Ex: The director 's vision was to cut the film in a nonlinear style to enhance its impact .

دیدگاه کارگردان این بود که فیلم را به سبکی غیرخطی تدوین کند تا تأثیر آن را افزایش دهد.

to release [فعل]
اجرا کردن

منتشر کردن (فیلم، کتاب و...)

Ex: Can you release your latest novel in ebook format ?

آیا می‌توانید آخرین رمان خود را در قالب کتاب الکترونیکی منتشر کنید؟

to rehearse [فعل]
اجرا کردن

تمرین کردن (نمایش و غیره)

Ex: The theater cast diligently rehearsed their scenes to deliver a polished and engaging performance .

گروه تئاتر به دقت صحنه‌های خود را تمرین کردند تا اجرایی صیقلی و جذاب ارائه دهند.

to portray [فعل]
اجرا کردن

ایفای نقش کردن

Ex: He was chosen to portray the iconic historical figure in the epic biopic , showcasing his versatility as an actor .

او برای بازی کردن نقش چهره تاریخی نمادین در فیلم زندگینامه حماسی انتخاب شد، که نشان دهنده تنوع او به عنوان یک بازیگر است.

to narrate [فعل]
اجرا کردن

گویندگی کردن (روی فیلم و غیره)

Ex: The audiobook was narrated by the author , allowing listeners to experience the story in the way it was intended to be told .

کتاب صوتی توسط نویسنده روایت شد، به شنوندگان اجازه می‌دهد تا داستان را به شیوه‌ای که قرار بوده گفته شود تجربه کنند.

to cue [فعل]
اجرا کردن

راهنمایی کردن (بازیگر مقابل)

Ex: He cued his co-actor subtly during the scene .

او در طول صحنه به همبازی خود به طور ظریف سیگنال داد.

camerawork [اسم]
اجرا کردن

سبک فیلمبرداری

Ex: The director collaborated closely with the cinematographer to ensure that the camerawork conveyed the desired mood and atmosphere .

کارگردان به طور نزدیک با فیلمبردار همکاری کرد تا مطمئن شود که کار دوربین حال و هوای مورد نظر را منتقل می‌کند.

to dub [فعل]
اجرا کردن

دوبله کردن

Ex: The film distributor decided to dub the classic French movie into Mandarin to appeal to the Chinese market .

توزیع‌کننده فیلم تصمیم گرفت فیلم کلاسیک فرانسوی را به ماندارین دوبله کند تا بازار چین را جذب کند.

dramatic [صفت]
اجرا کردن

نمایشی

Ex:

بازیگر یک اجرای دراماتیک قدرتمند ارائه داد.

animated [صفت]
اجرا کردن

پویانمایی‌شده

Ex:

او از ساخت ویدیوهای انیمیشنی برای کانال یوتیوب خود لذت می‌برد.

footage [اسم]
اجرا کردن

فیلم خام

Ex: The CCTV footage showed the car entering the building .

فیلم دوربین مداربسته ماشین را در حال ورود به ساختمان نشان داد.

genre [اسم]
اجرا کردن

ژانر

Ex: The Renaissance period saw the emergence of the genre of portraiture .

دوره رنسانس شاهد ظهور سبک پرتره بود.

scenario [اسم]
اجرا کردن

فیلم‌نامه

Ex: She imagined various scenarios for her future career path before making a decision .

او قبل از تصمیم‌گیری، سناریوهای مختلفی را برای مسیر شغلی آینده‌اش تصور کرد.

screenplay [اسم]
اجرا کردن

فیلم‌نامه

Ex: He adapted the bestselling novel into a screenplay , staying true to the source material while enhancing its cinematic potential .

او رمان پرفروش را به یک فیلمنامه تبدیل کرد، در حالی که به ماده منبع وفادار بود و پتانسیل سینمایی آن را افزایش داد.

spotlight [اسم]
اجرا کردن

نورافکن

Ex: The dancer twirled and leaped across the stage , her movements accentuated by the dramatic spotlight .

رقصنده چرخید و از روی صحنه پرید، حرکاتش با نورافکن نمایشی برجسته شد.

act [اسم]
اجرا کردن

اجرا

Ex: The actors rehearsed diligently to perfect their performances for each act .

بازیگران با پشتکار تمرین کردند تا اجراهای خود را برای هر پرده کامل کنند.

interval [اسم]
اجرا کردن

وقفه

Ex: The theater announced that the interval would last ten minutes .

تئاتر اعلام کرد که میان‌پرده ده دقیقه طول خواهد کشید.

lead [اسم]
اجرا کردن

نقش اصلی (فیلم، نمایش و...)

Ex: He dreamed of becoming a lead in a Hollywood blockbuster and spent years honing his craft as an actor .

او رویای تبدیل شدن به نقش اصلی در یک فیلم پرفروش هالیوودی را داشت و سال‌ها را به عنوان یک بازیگر صرف بهبود مهارت‌های خود کرد.

stunt [اسم]
اجرا کردن

بدل‌کاری

Ex: The director was pleased with how the stunt added excitement to the storyline .

کارگردان از اینکه چگونه حرکت نمایشی هیجان را به داستان اضافه کرد راضی بود.

climax [اسم]
اجرا کردن

اوج (در فیلم، نمایش و...)

Ex: The climax of the movie revealed the protagonist 's true identity , unraveling a series of shocking revelations .

اوج فیلم هویت واقعی قهرمان را آشکار کرد و مجموعه‌ای از افشاگری‌های تکان‌دهنده را نمایان ساخت.

twist [اسم]
اجرا کردن

پیچش داستانی

Ex: The twist in the investigation revealed a hidden motive that nobody had anticipated .

پیچش در تحقیق یک انگیزه پنهان را آشکار کرد که هیچ کس انتظارش را نداشت.

backstory [اسم]
اجرا کردن

پیش‌داستان

Ex: The actress delved deep into her character 's backstory to better portray her complex emotions on screen .

بازیگر به عمق پیش‌زمینه شخصیت خود فرو رفت تا احساسات پیچیده او را بهتر روی صفحه نمایش دهد.

subtitle [اسم]
اجرا کردن

زیرنویس

Ex: Viewers with hearing impairments rely on subtitles to enjoy movies and TV shows .

بینندگان با اختلالات شنوایی برای لذت بردن از فیلم‌ها و برنامه‌های تلویزیونی به زیرنویس‌ها متکی هستند.

critic [اسم]
اجرا کردن

منتقد

Ex: Her reviews as a food critic are highly anticipated , as she provides detailed critiques of restaurants and dishes based on taste , presentation , and service .

بررسی‌های او به عنوان یک منتقد غذا بسیار مورد انتظار است، زیرا او نقدهای مفصلی از رستوران‌ها و غذاها بر اساس طعم، ارائه و خدمات ارائه می‌دهد.

comedian [اسم]
اجرا کردن

کمدین

Ex: The comedian ’s performance at the comedy club was a highlight of the evening .

اجرای کمدین در کلوپ کمدی نقطه عصر شب بود.